وبلاگ ريونيز

به وبلاگ ما خوش آمديد...

متن منشور کورش کبیر (اولين اعلاميه حقوق بشر)

اينك كه به ياري مزدا ، تاج سلطنت ايران و بابل و كشورهاي جهات اربعه را به سر گذاشته ام ، اعلام مي كنم كه تا روزي كه من زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهد دين و آيين و رسوم ملتهايي كه من پادشاه آنها هستم ، محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت كه حكام و زير دستان من ، دين و آئين و رسوم ملتهايي كه من پادشاه آنها هستم يا ملتهاي ديگر را مورد تحقير قرار بدهند يا به آنها توهين نمايند


من از امروز كه تاج سلطنت را به سر نهاده ام ، تا روزي كه زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهد ، هر گز سلطنت خود را بر هيچ ملت تحميل نخواهم كردو هر ملت آزاد است ، كه مرا به سلطنت خود قبول كند يا ننمايد و هر گاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند ، من براي سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم كرد من تا روزي كه پادشاه ايران و بابل و كشورهاي جهات اربعه هستم ، نخواهم گذاشت كسي به ديگري ظلم كند و اگر شخصي مظلوم واقع شد ، من حق وي را از ظالم خواهم گرفت و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم كرد
من تا روزي كه پادشاه هستم ، نخواهم گذاشت مال غير منقول يا منقول ديگري را به زور يا به نحو ديگر بدون پرداخت بهاي آن و جلب رضايت صاحب مال ، تصرف نمايد. من تا روزي كه زنده هستم ، نخواهم گذاشت كه شخصي ، ديگري را به بيگاري بگيرد و بدون پرداخت مزد ، وي را بكار وادارد


من امروز اعلام مي كنم ، كه هر كس آزاد است ، كه هر ديني را كه ميل دارد ، بپرسد و در هر نقطه كه ميل دارد سكونت كند ،مشروط بر اينكه در آنجا حق كسي را غضب ننمايد ، و هر شغلي را كه ميل دارد ، پيش بگيرد و مال خود را به هر نحو كه مايل است ، به مصرف برساند ،مشروط به اينكه لطمه به حقوق ديگران نزند.
من اعلام مي كنم ، كه هر كس مسئول اعمال خود مي باشد و هيچ كس را نبايد به مناسبت تقصيري كه يكي از خويشاوندانش كرده ، مجازات كرد ، مجازات برادر گناهكار و برعكس به كلي ممنوع است و اگر يك فرد از خانواده يا طايفه اي مرتكب تقصير ميشود ، فقط مقصر بايد مجازات گردد ، نه ديگران.



من تا روزي كه به ياري مزدا ، سلطنت مي كنم ، نخواهم گذاشت كه مردان و زنان را بعنوان غلام و كنيز بفروشند و حكام و زير دستان من ، مكلف هستند ، كه در حوزه حكومت و ماموريت خود ، مانع از فروش و خريد مردان و زنان بعنوان غلام و كنيز بشوند و رسم بردگي بايد به كلي از جهان برافتد و از مزدا خواهانم ، كه مرا در راه اجراي تعهداتي كه نسبت به ملتهاي ايران و بابل و ملتهاي ممالك اربعه عهده گرفته ام ، موفق گرداند .

چهار ستاره برای آلبوم «از زبور تنهايي»


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی موسیق ایران آلبوم «از زبور تنهایی»به آهنگسازی علی جابری، نوازنده تنبور و تار از منطقه کرمانشاه که اخیرا از سوی نشر موسیقی هرمس به بازار موسیقی عرضه شده است، در بخش مرور نشریه سان لاین که شاخص‌ترین نشریه مربوط به موسیقی ملل(world music) به شمار می‌رود توانست چهار ستاره از پنج ستاره ممکن را به خود اختصاص دهد.

نشریه سان لاین بزرگترین و معتبرترین نشریه در معرفی و رصد کردن موسیقی ملل است که هر دو ماه یکبار منتشر می‌شود و آوردن نام یک آلبوم در این نشریه به آن وزن و اعتباری خاص می بخشد.


پیش از این آلبوم برخی دیگر از آلبوم‌های نشر موسیقی هرمس در بخش مرور نشریه سان‌لاین قرار گرفته بودند. به تماشای آب‌های سپید (علیزاده-گارسپاریان)،با پنج ستاره تا کنون موفق‌ترین آلبوم موسیقی ایرانی در این نشریه به شمار می‌رود. در کنار آن آلبوم‌های «آلبا» گروه نور،آن و آن(علیزاده و حدادی)،ضربانگ(گروه ضربانگ) با 4 ستاره و آلبوم یار‌آسمانی(علی اکبر مرادی) با سه ستاره قرار دادند.

آلبوم «از زبور تنهایی» شامل 6 قطعه موسیقایی به نام‌های سیاح بحر تجرید(ملهم از کلام حقانی حقن حقن یارسان)، در سایه سار حیرت، سرخوش به کوی رندی، ای عشق همه بهانه از توست(برداشتی از آهنگ آذری ساری گلین)، از زبور تنهایی، گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند(ملهم از کلام حقانی باباناووسی یارسان) است.این آلبوم، دومین اثر این آهنگساز بعداز اثر «همدلی» است که توسط نشر سروش منتشر شده بود. «از زبور تنهایی» تجربه‌ای تازه در عرصه موسیقی تنبور، سازهای الکترونیکی و افکت های صوتی است که درکنار سازهای سنتی چون کمانچه و رباب و . . . قرار گرفته تا عرصه را برای ظهور آواز باز کند؛ چه در فرم کلاسیک آن و چه با طعم موسیقی آوازی مقام های تنبور.


در آلبوم«از زیور تنهایی» هنرمندانی چون: سیدعلی جابری (تنبور)، حامد فکوری (رباب)، پاشا هنجی (نی)، مهدی باقری (کمانچه، کمانچه آلتو)، فرهاد صفری (بم باژ، دفک، بادیه)، سینا پناهی (گیتار کلاسیک و الکترونیک)، سید محمد جابری(دف)، سید پوریا جابری (امبرک)، مقداد شاه حسینی (آواز و جلوه‌های صوتی)، حمید ایرانپور، محمد حسن، کیمیا جابری، مهدیه پیکانو، مازیار جلالی (هم آوایان) به هنرنمایی پرداخته‌اند.

نيما مسيحا در اركستر سمفونيك تهران


فروش بليت اركستر سمفونيك تهران به رهبري مجيد انتظامي و خوانندگي نيما مسيحا و محمد عبدالحسيني كه در روزهاي 4 و 5 و 6 مهرماه در تالار وحدت برگزار مي شود ، آغاز شد. بليت‌هاي اين برنامه كه مجيد انتظامي در آن علاوه بر رهبري اركستر به اجراي كنسرتو ابوا «مارچلو» و «شيماروزا» مي‌پردازد، از چهارشنبه 24/06/89 در سامانه فروش اينترنتي انجمن موسيقي ايران www.t-nay.ir شروع شد.

همچنين علاقمندان مي‌توانند بليت اين برنامه را از انجمن موسيقي ايران ، تالار وحدت ، ققنوس ، بتهوون، كافه كهن ، پاسارگاد ، پرشيا ، پژواك ، رايساز ، خانه كتاب شهرآرا ، موسيقي ما خريداري كنند.
22 و 18 و 14و 10 هزار تومان قيمت هاي بليت اين كنسرت هستند.

رعنا فرحان : ‘دلم می خواهد صدایم به جاهای بیشتری برود’

“آرزوی تو”، عنوان تازه ترین آلبوم رعنا فرحان، خواننده ایرانی مقیم نیویورک است.رعنا فرحان از میهمانان برنامه نوروزی تلویزیون فارسی بی بی سی، در روز عید و سال نو بود.از ویژگی های کار او این است که اشعار فارسی را با سبک جاز و بلوز ترکیب کرده و می خواند.
عصر یکی از روزهای ابری و بهاری لندن، خسته از تمرین به استودیوی بخش فارسی رادیو بی بی سی آمد و ما توانستیم مصاحبه مفصلی با او انجام دهیم.


برای دانلود آهنگ “کار من” اینجا کلیک کنید .
در جشن نووروز بی بی سی در سالن بوش هال شما اعلام کردید که سومین آلبومتان منتشر شده است. می توانید درباره این آلبوم جدید توضیحاتی بدهید؟
این آلبوم جدید اسمش “آرزوی تو” است که از ۹ قطعه تشکیل و بر اساس موسیقی جاز و بلوز ساخته شده است. آهنگ هایش را من و همکارم استیون تاوب، با همدیگر ساختیم. اشعارش هم از شعرای کلاسیک ایران چون مولانا و خیام و همچنین شعرای معاصر مثل فریدون مشیری، نیما یوشیج و فروغ فرخزاد است.
آلبوم اولتان به طور کامل به زبان انگلیسی بود. از آلبوم دوم، زبان و کلام فارسی می شود. چه اتفاقی باعث شد که تصمیم گرفتید از انگلیسی به فارسی آواز بخوانید و موسیقی جاز و بلوز را با اشعار فارسی تلفیق کنید؟
من همیشه به موسیقی غربی گوش می کردم و به موسیقی غربی علاقه داشتم و به انگلیسی آواز می خواندم. از طرفی دلم می خواست که بلوز را به فارسی هم بخوانم و همیشه فکر می کردم که چطور می شود بلوز را به فارسی خواند؟ ولی آن طور که باید تبلور پیدا نکرده بود. شاید هم هنوز زمانش نرسیده بود! اتفاق جالبی افتاد.
یک روز داشتم می رفتم سرکار که چشم ام به یک جعبه گیتار در زباله ها افتاد. وقتی درش را باز کردم دیدم داخل اش یک گیتار است. برایم جالب بود و خیلی هیجان زده برگشتم به آپارتمان. استیو منظورم همان استیون تاوب که با هم همکاری می کنیم بالا بود. به او هم گفتم یک گیتار پیدا کرده ام. خیلی خوشحال شد. گیتار را باز کردیم و تمیزش کردیم و سیم های جدید برایش گرفتیم.
گیتار زندگی تازه ای پیدا کرد، مثل اینکه باز آمده بود. استیو هم گفت گیتار و هر سازی هرچقدر هم که درب و داغان و قدیمی باشد بالاخره یک آهنگ درآن وجود دارد که منتظر است نواخته شود و همین طور هم شد. یک روز نشسته بودیم و استیو داشت گیتار می زد و من کتاب مولانا جلویم باز بود و شروع کردم خواندن و همین طور که او گیتار می زد من شعر می خواندم و به این شکل “دعای مطربان” ساخته شد. مثل اینکه در گیتار بود و از آن در آمد بیرون .
بعد از آن این گیتار زندگی خودش را پیدا کرد و ما تصمیم گرفتیم یک آلبوم به فارسی کار کنیم. نکته جالب این بود که این اتفاق در هشتصدمین سال تولد مولانا افتاد و آلبوم “بازآمدم” ما هم در همان سال منتشر شد. مثل این بود که شاید مولانا دوست داشت اشعارش، با جاز و بلوز اجرا و خوانده شود.
می توانید مقداری از همکاری تان با استیون بگویید؟ از کجا شروع شد و چگونه شکل گرفت؟ آیا او هم موافق تلفیق آهنگ های جاز و بلوز با اشعار فارسی بود یا نه؟او خیلی موافق بود. در واقع ذهن من راجع به این مساله خیلی بسته تر بود و فکر می کردم اشعار فارسی را باید با همان آهنگ هایی شنید که امکانش را داریم. ولی جالب اینجا بود که استیو هر امکانی را می دید و در اصل این ایده استیو بود.
یک روز بیدار شد و شروع کرد در اتاق راه رفتن، گفتم به چه چیزی فکر می کنی؟ گفت من فکر خیلی خوبی کردم. گفتم چه فکری؟ گفت تو فارسی بخوانی! گفتم من فارسی هیچ وقت کار نکرده ام. گفت بلوز و جاز که کار کرده ای؟ گفتم آره! گفت خوب بلوز را به فارسی بخوان.
رعنا فرحان در استودیوی بخش فارسی رادیوی بی بی سی
رعنا فرحان به عنوان یک خواننده، شنونده های خاص دارد و خیلی ها اصلا شما را نمی شناسند. آیا این ناشناس بودن عمدی بوده؟ یعنی خواسته اید که فقط شنونده خاص داشته باشید یا اتفاقی بوده؟ ما هیچ چیز خاصی را نخواسته ایم. در واقع آن موسیقی ای را که دوست داشتیم را اجرا کردیم، ساختیم و رویش کار کردیم. خیلی هم حساس بودیم که حتما آن چیزهایی که از نظر خودمان خوب است، انتخاب شود. چیزهایی که خوب نبود را کنار گذاشتیم و فقط با دلمان جلو رفتیم.
نکته دیگر سادگی شماست. رعنا فرحانی که الان در استودیوی بی بی سی حضور دارد با رعنا فرحانی که روز عید و لحظه سال تحویل در سالن بوش هال به روی صحنه رفت و آواز خواند، هیچ تفاوتی ندارد. لباس تیره رنگ ساده و موهایی که به سادگی به دورتان ریخته اند، یعنی خبری از زرق و برق هایی که حداقل در دیگر خوانندگان زن ایرانی دیده می شود نیست.من خودم هستم، همان طوری که هستم. سعی می کنم حداقل برای رفتن روی صحنه آرایش داشته باشم. نمی دانم چرا اینقدر ساده ام. سادگی چیزی است که هستم و بوده ام.
در مصاحبه ای گفته بودید در سال ۱۹۸۹ ایران را ترک کردید. آیا در ایران هم دغدغه موسیقی داشتید؟ و آیا می توانید درباره سالهایی که بیرون از ایران بودید توضیحاتی بدهید؟
از بچگی دوست داشتم که آواز بخوانم. گیتار هم یاد گرفته بودم و می زدم از جمله آهنگ های خیلی ساده فولک، بعد هم یواش یواش بلوز. اینها را می خواندم و با گیتار می زدم. از زمانی که آمدم نیویورک قضیه خیلی برایم عوض شد. اول اینکه جذب موسیقی جاز شدم.
به این خاطر که نیویورک مرکز موسیقی جاز است. البته نیویورک مرکز همه چیز است. موزیسین ها و آرتیست های خوب همه به این شهر می آیند.
خیلی مسائل وجود دارد که آدم را تحت تاثیر قرار می دهد، از جمله آن جو و صداهای جازی که همیشه در خیابان ها می شنوید، زندگی ۱۵۰ ساله اخیر هنرمندانی که در این شهر زندگی کرده اند. کتابهای آنها را می توانید پیدا کنید و بیوگرافی هایشان را بخوانید.
ما در هارلم یک استودیو داریم. در همان خیابان ها وقتی راه می رفتم بیشتر و بیشتر تحت تاثیر موسیقی جاز قرار می گرفتم.
درباره ایده تلفیق اشعار فارسی با موسیقی جاز و مقداری صحبت کردیم. در آلبوم “بازآمدم” بیشترین اشعاری که استفاده کرده اید از مولاناست. چه چیزی در مولانا و اشعارش شما را جذب کرد که بیشترین تمرکزتان را روی او گذاشتید؟
در درجه اول روح بزرگش. بعد فکر می کنم که مولانا این اشعار را برای موسیقی می خوانده چون نوشته که نشده. اینها را می گفت و طرفدارانش می نوشتند. به نوعی یک حالت بداهه سرایی داشت که آن هم روحش با موسیقی جاز خیلی نزدیک است.
نکته ساده اش آن است که از دل می آید. هم مولانا خیلی از دل می آید و هم موسیقی بلوز و جاز از دل می آیند و من فکر می کنم این ماجرا باعث شد اینها خیلی راحت تر با هم ترکیب شوند تا مثلا اشعار دیگر.
به نظر شما اشعار ایرانی بیشتر با موسقی جاز همخوانی دارند یا با بلوز؟جاز امکانات بیشتری دارد. برای اینکه وقتی می گوییم جاز می تواند بلوز و یا چیزهای دیگرهم باشد. بلوز خیلی ساده تر است و هر چقدر در استخوان و ریشه چیزهای ساده بروید متوجه می شوید که چیزهای ساده مشکل هستند.
بعد از آلبوم اول که تصمیم گرفتید به جای انگلیسی خواندن فارسی بخوانید آیا همچنان غیر از شنونده های ایرانی آهنگ هایتان از طرف خارجی ها هم مورد استقبال قرار می گیرد؟
اتفاقا نکته جالب در نیویورک همین است که همه از نقاط مختلف آمده اند و فرهنگ های مختلف دارند، با این حال با همدیگر خیلی خوب ادغام شده اند و محله های خاص و به خصوصی ندارند. آغوششان باز است که چیزهای تازه را پیدا و جذب کنند.
بنابراین همیشه برایشان خیلی جالب بود. وقتی می پرسند چه می خوانی و چه موزیکی می زنی؟ و من جواب می دهم ما موسیقی جاز و بلوز را به فارسی می خوانیم. و خود این برایشان خیلی جالب است.
به نظرم این نکته مثبتی بوده و بیشتر به ما کمک کرده است. ممکن است فکر کنید خوب معنی اشعار را نمی فهمند و برایشان جالب نیست. ولی مثل این است که شما به موسیقی برزیلی گوش کنید و لزوما نفهمید لغت هایش به چه معناست.
رعنا فرحان برای سال جدید چه آرزویی دارد؟
آرزویم این است که در جاهای مختلف کنسرت داشته باشیم. چون همه دائم می پرسند می آیی فرانسه؟ استرالیا؟ سوئیس؟ و حتی سوئد. دلم می خواهد کنسرت های مختلف داشته باشیم و بیشتر و بیشتر صدایمان را به شنونده های متفاوت برسانیم در نهایت دلم می خواهد صدایم به جاهای بیشتری برود.
































اين بقيه ي مطلب من است

لیدی گاگا (Lady gaga) برنده هشت جایزه موزیک ‌ویدئوMTV شد.















































این خواننده 24 ساله هفت جایزه برای آهنگ رابطه عاشقانه بد (Bad romance) برد و در پایان مراسم جایزه بهترین موزیک ویدئو را از شر، خواننده آمریکایی دریافت کرد.
در جریان این مراسم تیلور سویفت، خواننده موسیقی کانتری آهنگی درباره کانیه وست، خواننده رپ خواند.
سال گذشته تیلور سویفت که برای جایزه بهترین موزیک ویدئو به روی صحنه رفت با واکنش کانیه وست رو به رو شد که در میان صحبت کردن سویفت ناگهان به روی صحنه رفت و گفت که خوشحال است او این جایزه را برده ولی باید به یاد داشته باشد که ویدئوی بیانسه یکی از بهترین موزیک ویدئوهای تاریخ است.

لیدی گاکا که در سیزده رشته نامزد شده بود، رکورددار بیشترین تعداد نامزدی در تاریخ 26 ساله این جوایز است.
بهترین همکاری (در ویدئوی تلفن همراه با بیانسه)، ویدئوی سال، بهترین ویدئوی سال، بهترین ویدئوی یک خواننده زن، بهترین رقص، بهترین طراحی رقص، بهترین کارگردانی و بهترین تدوین جوایزی بود که لیدی گاگا به دست آورد.
او برای به دست آوردن بهترین جایزه این مراسم که ویدیوی سال است رقیبی چون امینم داشت که در هشت رشته نامزد شده بود.
با به دست آوردن این جوایز، لیدی گاگا از نظر بردن تعداد جایزه ها در مراسم اهدای جوایز ام تی وی در کنار گروه آ-ها در رده دوم قرار گرفت که در سال 1986 هشت جایزه به دست آورد.
رکورد به دست آوردن بیشترین تعداد جایزه ام تی وی متعلق به پیتر گابریل، خواننده و آهنگساز بریتانیایی است که در سال 1987 برنده ده جایزه شد.

مراسم امسال با اجرای آهنگ نترسیده (Not afraid) توسط امینم، خواننده رپ و رقیب اصلی لیدی گاگا آغاز شد. امینم (Eminem)در این مراسم هشت جایزه از جمله جایزه بهترین ویدیوی یک خواننده مرد و بهترین ویدیوی هیپ هاپ را به دست آورد.

مجری مراسم این دوره چلسی هندلر، کمدین، بود و جاستین بییر، لینکین پارک، آشر و کانیه وست از دیگر اجرا کنندگان موسیقی در مراسم یکشنبه شب بودند.
جوایز موزیک‌ویدئو ام‌تی‌وی نخستین بار در سال 1984 توسط شبکه پخش تلویزیونی ام تی وی برگزار شد و تاکنون مدونا، خواننده آمریکایی با 20 جایزه در طول این سال ها بیشترین جوایز را به خود اختصاص داده است.

لیدی گاکا، "چهره سال"
لیدی گاگا سال گذشته جایزه بهترین هنرمند جدید را برد. او اولین فرد زنده ای است که تعداد طرفدارانش در شبکه اجتماعی فیس بوک از مرز ۱۰ میلیون نفر گذشته است.

لیدی گاگا متولد ۲۸ مارس ۱۹۸۶ در آمریکاست. او در سال ۲۰۰۳ کار خود را با اجرای موسیقی راک در بخش های جنوبی نیویورک آغاز کرد. او در اوت ۲۰۰۸ نخستین آلبومش، شهرت (Fame) را به بازار داد که به سرعت به پرفروش ترین آلبوم در بریتانیا، کانادا، آلمان و چند کشور دیگر تبدیل شد.

"شهرت" بعدا نامزد ۶ جایزه گرمی شد که در دو رشته، این جایزه را از آن خود کرد. مجله تایم لیدی گاگا را در فهرست ۱۰۰ شخصیت تاثیرگذار جهان ذکر کرده است. نام لیدی گاگا، بعد از موفقیت بی سابقه اش در سال گذشته، برای اولین بار در فهرست قدرتمندترین افراد مشهور جهان در مجله فوربس هم دیده شد.

لیدی گاگای تازه وارد، به یکباره در رتبه چهارم این جدول نشست و در حوزه موسیقی، دومین شخصیت قدرتمند جهان نام گرفت.

افتخاری: به خاطر عواقب دیدار با احمدی‌نژاد، از ایران می‌روم



علیرضا افتخاری، خواننده موسیقی ایرانی، از تصمیمش برای رفتن از ایران خبر داد و دلیل آن را فشارهایی دانست که بعد از در آغوش کشیدن محمود احمدی نژاد بر او و خانواده اش وارد شده است.

علیرضا افتخاری گفت: "در پی اتفاقاتی که اخیرا ناخواسته گرفتارش شدم و هجمه های بسیاری که بعد از آن برای خود و خانواده ام پیش آمد، رفتن را به ماندن ترجیح می دهم."

او در گفتگو با روزنامه خبر، چاپ تهران، گفت که قصد اقامت در فرانسه را دارد و تاکید کرد که در نامه گلایه آمیزی که به محمود احمدی نژاد خواهد نوشت، از او خواهد خواست که خودش جوابگوی مردم باشد.
در مراسم بزرگداشت روز خبرنگار که روز هفدهم مرداد در مرکز همایش‌های صداوسیما برگزار شد، علیرضا افتخاری و احمدی نژاد یکدیگر را در آغوش کشیدند.

بر اساس گزارش خبرگزاری دولتی جمهوری اسلامی (ایرنا)، آقای افتخاری در این دیدار به محمود احمدی نژاد گفت: "آقای رییس جمهور دوستت دارم."

این اقدام از سوی مخالفان دولت با انتقادهای شدیدی روبه رو شد.

علیرضا افتخاری در توضیح ماجرایی که در این همایش رخ داد گفت: "رییس جمهور به محض اینکه نزد من رسید، خودش را یکی از طرفداران و علاقمندان پیگیر آثارم معرفی کرد و من به رسم تشکر از این ابراز علاقه، او را در آغوش گرفتم."
با این حال، علیرضا افتخاری در گفتگو با روزنامه خبر، گفت به رییس جمهور به عنوان "فردی ایرانی" احترام گذاشته است: "هر کس دیگری هم جز شخص آقای احمدی نژاد برای تبادل ادب و احترام به سمت من می آمد، همان گونه با او به گرمی مواجه می شدم."

آقای افتخاری گفت: "پس از آن مراسم و مسایل بسیاری که در پی آن برایم پیش آمد، برخوردهای بدی با من و خانواده ام صورت گرفت."

او از "برداشت های نادرستی که از رابطه اش با محمود احمدی نژاد پیش آمده" سخن گفت.

پیشتر، سایت برنا به نقل از آقای افتخاری نوشته بود: "یک‌سری می گویند نباید این کار را می کردی. آن ها نمی فهمند. من این را روی حساب این می گذارم که خیلی ها داغ‌اند و نمی دانند. وقتی من در همایش صدا و سیما دعوت دارم و روز خبرنگار است، باید ادب به جا بیاورم و از شخص اول که آنجا نشسته تا هزارمین نفر باید به همه عرض ادب کرد. می‌گویند افتخاری چرا این کار را کردی؟ ادب به جا آوردن، چرا ندارد."

گله از احمدی نژاد و "اطرافیان متعددش"
علیرضا افتخاری گفت که قبل از خروج از ایران، حتما نامه ای به رییس جمهور و تیم فرهنگی دولت خواهد نوشت و در آن، به محمود احمدی نژاد خواهد گفت که" من تنها به خاطر سوء تفاهم های ایجادشده از دیدار با شما تحت فشار قرار گرفتم. شما حتما در جریان آنچه برای من پیش آمد قرار گرفتید اما هیچ واکنشی نشان ندادید. بر این اساس، به قدری این ماجراها آزارم داد که برای رهایی از آن، کشورم را ترک می کنم."

او گفت: "پس از این پیشامدها و تبعات بسیاری که برای من و خانواده ام به وجود آمد، حتی برای یک بار یکی از اطرافیان متعددی که رییس جمهور دارد، احوالی از ما نپرسید تا حداقل بدانم کارم درست بوده یا نه؛ اما اکنون می گویم نه."

آقای افتخاری گفت که این مسائل برای او "افسردگی مفرطی" پیش آورده و به همین دلیل قصد دارد از ایران برود و در فرانسه زندگی کند.

سرزنش از سوی مدیران صداوسیما

چند روز پس از آغاز ماه رمضان و پخش نشدن قطعه "ربنا" با صدای محمدرضا شجریان از تلویزیون و رادیوی ایران، علیرضا افتخاری در یادداشتی به تاریخ 25 مرداد که در سایت خبرآنلاین منتشر شد، نوشت:" ربنا دیگر در کائنات منتشر شده است و به هیچوجه در بند پخش از رسانه ها نیست. اگر آقای شجریان راضی به پخش این قطعه از صداوسیما نیست ـ که هست ـ می توانیم به شکلی دیگر، روزهای رمضانی خود را با این نوای ماندگار افطار کنیم؛ امروز دیگر لوح فشرده ربنا در خانه همه مردم ایران پیدا می‌شود و آیاتی که آقای شجریان خوانده‌اند سالهاست که در تاروپود زندگی مردم ریشه دوانده است."

آقای افتخاری در یادداشتش از صدا و سیمای ایران خواست که این قطعه را همچون گذشته با صدای شجریان پخش کند. او نوشت: "صداوسیما بهتر است به جای جایگزینی، «اولین نسخه و نسخه اول» را پخش کند."

این خواسته او محقق نشد. اما به گفته او، نوشتن این یادداشت "فضای منفی پیش آمده را قدری تلطیف کرد."
با این حال، این یادداشت، که به گفته آقای افتخاری، حاوی بخشی از دیدگاه هایش درباره پرهیز از ورود هنرمندان به سیاست و پرهیز مسئولان از نگرش سیاسی به هنرمندان بود، نتیجه دیگری هم داشت: برخی از مدیران تلویزیون ایران، با او تماس گرفتند و او را بابت نوشتن این یادداشت و نام بردن از محمدرضا شجریان "بسیار سرزنش کردند."

گله از عزت الله ضرغامی

علیرضا افتخاری در گفتگو با خبر، از عزت الله ضرغامی، رییس سازمان صدا و سیما هم گله کرد. او گفت: "طی سی سال گذشته آثار مرا بدون اجازه ام به قدری پخش کرده اند که بی حساب است."

او گفت: "اگر قصدی جز خدمت به مردم کشورم داشتم، اکنون به خاطر پخش صدها اثرم باید میلیاردها تومان از آن سازمان مطالبه کنم اما نه تنها درخواستی از سازمان صدا و سیما نکردم، بلکه همیشه هم با این عزیزان نهایت همکاری را داشته ام. اما گمان نمی کردم ایشان هم تا این حد بی مهر باشند و دستمزد سال ها همکاری مرا به این نحو و با کم لطفی فراوان بدهند."

آقای افتخاری در پاسخ به این سوال که "اگر فضا مناسب شود و مسئولان نیز در رفتار خود تجدید نظر کنند، آیا قید رفتن به خارج از ایران را می زنید؟" گفت:"بعید می دانم اما باید دید چه پیش می آید."

کنسرت پانورامیک ، همایش دوستانه شرق و غرب در سالگرد یازدهم سپتامبر درلس آنجلس

نامجو با آن موهای فلفل نمکی که بی شباهت به لانه پرنده ای که در دو سوی صورتش قرار گرفته نبود و بینی کشیده ای که به او یک حالت تشخص می داد و اورا به «شاون پن» بازیگر سینما شبیه می ساخت به عنوان میهمان در این کنسرت شرکت داشت اما هنگامی که شروع به نواختن سه تارکرد و آوازش را سرداد همه او را با «باب دیلان» جوان مقایسه کردند
در کنسرتی که به نام «پانورامیک» Panoramic برای نخستین بار تماشاگران ایرانی و آمریکایی را زیر یک سقف به شنیدن مخلوطی از موسیقی شرق و غرب کشاند، محسن نامجو آهنگساز و نوازنده برجسته ایرانی و خواننده غیرمتعارف «آوازهای اعتراض» به همراه سوسن دیهیم، اردشیر فرح و چند موسیقی دان سرشناس آمریکایی از جمله ریچارد هارویتز، قطعاتی از آثار خود را اجرا کرد. این کنسرت که تماشاگران آن را آمریکایی ها و ایرانیان ساکن لس آنجلس تشکیل می دادند به شدت مورد توجه تماشاگران قرار گرفت.
علیرغم تنش های چند روز گذشته در رابطه با مسائل مربوط به احداث یک مرکز اسلامی در نزدیکی محل وقوع حوادث یازدهم سپتامبردر شهر نیویورک و مشکلاتی دیگر در رابطه با سوزاندن قرآن و یادآوری خاطرات ناهمگون پیامدهای وقایع یازدهم سپتامبر ٢٠٠١، بیش از ٥٠٠ تن از تماشاگران ایرانی و آمریکایی در تالار«براد استیج» Broad Stage در شهر ساحلی سانتا مونیکا در حومه لس آنجلس کوشیدند تا در نهمین سالگرد وقوع این حوادث تلخ و آزاردهنده آن را به همراه موسیقی متعهد و اثر گذارگروهی از هنرمندان ایرانی و آمریکایی ، به رویدادی تازه ودلنشین در ذهن خود تبدیل کنند.
در این شب، سوسن دیهیم، آهنگساز و وکالیست ساکن لس آنجلس در نخستین کنسرت فصل تازه «براد استیج» با عنوان زنان هنرمند جهان، مجموعه ای شبیه به رنگین کمانی از نوا و آوا را به کمک همکاران دیگر خود از جمله دو هنرمند ایرانی، محسن نامجو(آهنگساز، نوازنده و ترانه سرای ایرانی که از سال گذشته ساکن شمال کالیفرنیا شده است) و اردشیر فرح(یکی از دو نوازنده گیتار فلامنکو از گروه معروف استرانز و فرح)ارائه داد که در آن از ترانه های معروف «ژوآن ژیلبرتو» آهنگساز و نوازنده برزیلی گرفته تا یکی از بهترین و زیباترین اجراهای ترانه «کلترین» به نام «نعیما» اجرا شد.
جوردن الگرابلی، روزنامه نگار و پایه گذارلونتاین – یک مرکز همایش برای شهروندان خاورمیانه ای در لس آنجلس – در وبلاگ این مرکز درباره کنسرت «پانورامیک» می نویسد:« در این شب سوسن دیهیم در چشمه ای از تجربیات ناب موسیقیایی خود ما را شستشو داد. به ویژه هنگامی که قطعاتی به نام «طرح هایی از پرشیا» را اجرا می کرد و یا هنگامی که مخلوطی از قطعات موسیقی مایلز دیویس و «جیل ایوانز» را با هم ادغام می کرد. قطعاتی که با آرانژمان های کم نظیری از «ژوآکیم رودریگز» و «کنسرتو دی آرانژوئز» همراه بود. در این قطعات اردشیر فرح با گیتارآکوستیک و کیاوش نورائی با کمانچه، دیهیم را همراهی می کردند. جایی که همنوائی مطبوعی بین این سه نوازنده و خواننده بوجود آمد که درزمینه آن «جان آسمن» نوازنده ویلن سل و «ویل کلهون» - پرکاشنیست با ضربه هایی ستبرو محکم، اما گوش نواز آن ها را همراهی می کردند.»
این منتقد در ادامه این نقد هنری از کنسرت «پانورامیک» می نویسد:«در طول اجرای برنامه نوعی نزدیکی و قرابت بین نوازندگان و تماشاگران وجود داشت که گاه مرا وامی داشت تا از جای خودم بلند شده و با این هنرمندان هم آواز شوم و به این صورت بود که به ناگاه متوجه شدم که شاهد یک اجرای کاملا متفاوت هنری هستم که این روزها حقیقتا کم تر می توان شاهد آن بود.»
درکنسرت پانورامیک ، بیش از هرچیز هدف این بود که تماشاگر بتواند با شیوه های مختلف اجرای موسیقی و هنرصداسازی «سوسن دیهیم» آشنا شود. درطول این برنامه دیهیم که بیش از سه دهه است که به آهنگسازی و آوازخوانی آوانگارد اشتغال دارد آهنگ هایی را اجرا کرد که گاه بازسازی بود از ترانه های عاشقانه ایرانی و دیگر کشورهای جهان و گاه برگرفته از ترانه های سنتی تری چون «الهه ناز». ترانه هایی از مولانا نیزازجمله «بشنو ازنی» که به مدت یک سال در تورکنسرت های گروه ایرلندی «یوتو» از آن استفاده شده در کنسرت درخشش خاصی داشت. ترانه ای که به حمایت از جنبش سبز و جوانان ایران در اول برنامه گروه «یوتو» درآخرین تور جهانی آن ها در ماه های در شهرها و کشورهای مختلف جهان اجرا شده است.
سوسن دیهیم درطول شب به دو زبان فارسی و انگلیسی به اجرای برنامه پرداخت. آهنگ ها غالبا با تنظیم های ماهرانه ای از «ریچارد هارویتز» آهنگساز و نوازنده فلوت همراه بود که صدای سوسن دیهیم به آن سرزندگی و شوخ طبعی خاصی می بخشید.
«هارویتز»که به کار ساختن موسیقی متن فیلم های سینمایی اشتغال دارد، در طول سال ها با سوسن دیهیم همکاری داشته است و به صورتی این دوهمواره تکمیل کننده هنریکدیگر بوده اند. دیدگاه های سیاسی این دو نیز در لابلای آرانژمان ها و ترانه های انتخابی شب برنامه نشان می دهد که دربیان عقاید سیاسی خود نیز ترس و واهمه ای ندارند. به صورتی که دیهیم درطول برنامه ضمن انتقاد از رژیم ایران به طور اعم و احمدی نژاد به طور اخص تا حد انتقاد از تهاجم به عراق و افغانستان نیز پیش رفت و با استقبال تماشاگران چه ایرانی و چه آمریکایی هم روبروشد.
حضور محسن نامجو درکنسرت
حضور محسن نامجو در کنسرت «پانورامیک» در حقیقت یک شگفتی دل افروز ولذت بخش بود. محسن نامجو که پس از مشکلاتی در ارتباط با یکی از ترانه هایش ناچار ابتدا در اطریش ماندگار شد و هم اکنون نیز ساکن سن فرانسیسکو می باشد با سه تار و صدای خود به روی صحنه آمد. مردی که با شلوار جین و تی شرت ساده ای که به تن داشت از نظرتماشاگر آمریکایی به ستارگان راک اند رول دهه ٧٠ میلادی شباهت داشت.
نامجو با آن موهای فلفل نمکی که بی شباهت به لانه پرنده ای که در دو سوی صورتش قرار گرفته است نبود و بینی کشیده ای که او را برای این جمع به فردی که پیوندی است میان «جرزی کازینسکی» نویسنده و «شاون پن» بازیگر سینما شبیه می ساخت به عنوان میهمان در این کنسرت شرکت داشت. اما هنگامی که شروع به نواختن سه تارکرد و آواز مخصوص خود را سرداد همه او را با «باب دیلان» جوان مقایسه کردند. در ایران محسن نامجو یکی از پرطرفدارترین خوانندگانی است که به خاطرترانه های اعتراض آمیزش نسبت به رژیم از محبوبیت خاصی برخوردار است. او سال گذشته به جرم «عدم ادای احترام به مذهب» به طور غیابی در دادگاهی در ایران به ٥ سال حبس محکوم شد.
درکنسرت پانورامیک، دقایقی پس ازاجرای یکی ازاین قطعات موسیقی، نامجو ناگهان سه تار خود را مثل یک گیتاریست موسیقی بلوز به کار گرفت و نوای اعجاب انگیز و فی البداهه آن شنوندگان را به شدت به هیجان آورد به طوری که مدت ها ضمن اجرای موسیقی او را تشویق می کردند.
هرچند کنسرت «پانورامیک» بیش از دوساعت به طول انجامید اما به نظر می رسید تماشاگران خیال ترک سالن محل اجرای این برنامه را ندارند و شاید هم برای هریک از این حاضران موسیقی سوسن دیهیم و آهنگسازان و نوازندگان همراه او در این شب تنها چیزی بود که می خواستند ازروز یازدهم سپتامبر به یاد داشته باشند.

حبيب در اولين مصاحبه خود عنوان کرد:حاکميت نظام با هنر و موسيقي مخالف نيست !!!!



مدتها قبل زمزمه بازگشت حبيب محبيان معروف به حبيب در محافل مختلف مطبوعاتي و رسانه‌اي به خصوص سايت‌هاي خبري مطرح شده است که ابتدا با رضا رشيدپور مجري صدا و سيما در سايت شخصي‌اش همراه با عکس مشترکش با وي اين خبر را اعلام کرد که بدنبال آن اين خبر در بسياري از سايت‌ها منعکس شد.

در اين ميان سايت‌هاي مختلف و مراجع رسمي دولتي اظهار نظرهاي مختلفي را اعلام نموده‌اند، همانند اينکه آقاي حبيب محبيان تقاضاي کنسرت در تهران نموده است ولي مسئولين هنري وزارت ارشاد طي اظهار نظري اعلام داشتند تقاضاي مجوز آلبوم موسيقي حبيب در دست بررسي دارند.

روزنامه «راه مردم» به منظور اينکه به ابهامات، تکذيب‌ها و تاييدهاي افراد و مراجع مختلف پايان دهد، مصاحبه‌اي چالشي با آقاي حبيب محبيان انجام داده است که از نظر شما مي‌گذرد

آقاي محبيان بفرمائيد چه شد که بعد از ‌يک فاصله طولاني به ايران بازگشتيد؟

حس ايران دوستي در وجود من شعله مي‌کشيد. مدتها بود که با خودم کلنجار مي‌رفتم اما هر بار که تصميم گرفتم يک مشکل خانوادگي و روزمرگي پيش مي‌آمد و مانع مي‌شد تا اينکه يک باره همه چيز را کنار زدم و قصد ديار کردم.

شما که وطن دوست بودي چرارفتي؟

اوايل انقلاب احساس اين بود که فضاي مناسبي براي اجراي موسيقي ميسر نيست من هم با شدت علاقه‌اي که به کار آهنگ سازي و خواندن داشتم تصميم به رفتن گرفتم اما بايد به جرات بگويم که متأسفانه آن مدينه فاضله خيالي 15 سال مرا از علائقم يعني موسيقي دور و خانه نشين کرد. جالب اينکه بدانيد در اين مدت از دو جنبه زجر مي کشيدم يکي فاصله از مملکت خود و ديگري از موسيقي.

چه مدت در آنجا کار موسيقي انجام نداديد؟
حدود پانزده سال در منزل درگير فعاليت‌هاي اقتصادي بودم و براي خودم آهنگ مي‌ساختم اما پس از آن با ديدن مشکلات موسيقي‌هاي موجود تصميم گرفتم مجددا کارهاي خود را ارائه دهم.

با اين روحيه فکر نمي کنيد دير تصميم به بازگشت گرفتيد؟
شايد، اما زندگي در غربت گرفتاري‌ها و مشکلات خاص خودش را دارد.

چه شد تصميم براي بازگشت گرفتيد؟
فشار غربت و علاقه شخصي به وطن و تشويق همسر و فرزندم براي زندگي در ايران. اما مستحضر هستيد از بين بردن زندگي که با آن همه سختي و مشقت در آمريکا درست کردم به شدت و ريسک پذير بود.
من براي رسيدن به اهدافم ضررهاي زيادي متحمل شده‌ام اما اين بار بالاخره با هر دشواري که بود توانستم تمام زندگي خود را در آنجا رها کرده و به سمت اصالت واقعي خود يعني کشورم بازگردم، ضمنا متوجه شدم که حاکميت نظام با هنر و موسيقي مخالف نيست بلکه با ابتذال و دور شدن از فرهنگ مردم مخالف است.

ايران و زندگي در آن با تمام خاطرات و فرهنگ و عقايد ديني و مذهبي در واقع شروع دوباره زيستن پس از سه دهه دوري و غربت است که براي من لذت و شيريني وصف ناپذير عجيبي به همراه دارد.

تعبير و نگاه سي ساله شما نسبت به ايران چيست؟
مردم دوست داشتني ايران هميشه لبريز از احساس، محبت و مهرباني هستند در هيچ کجاي دنيا اين زندگي سراسر عاطفه و نوع دوستي و باهم بودن را نديدم. اراده قوي اين ملت واقعا غرورآفرين است. باور کنيد ايران به يک قدرت بلا منازع تبديل شده است. اين باعث فخر ايرانيان است.

يعني ورود شما به اين دلايل بستگي داشت؟
بلي، اما مسائل ديگري هم دخيل بود از جمله تهاجم بي منطق و مبتذل به فرهنگ و به ويژه موسيقي ايراني. متأسفانه هر چند وقت يک بار متوجه مي‌شدم که فلان خواننده بعد از کسب شهرت در ايران از کشور خارج شده و به کشورهاي ديگر و شبکه‌هاي ماهواره‌اي پناه مي‌برند. من برگشتم تا به آنهايي که سوداي رفتن دارند ثابت کنم که آنجا خبري نيست هيچ کجاي دنيا کشور خود آدم نمي‌شود.

حالا که برگشتيد قصد داريد مجددا به عالم هنر برگرديد؟
فعلا بدنبال آرامش زندگي و لذت بردن از موهبت معاشرت با مردم بزرگوار و صميمي و آداب و رسوم ارزشمندي که مدتها با آن فاصله داشته‌ام، هستم. از آنجا که من هم مثل همه ايرانيان متعلق به اين سرزمين هستم، چنانچه بتوانم خدمتي در جهت رشد و شکوفايي موسيقي کشورم داشته باشم با کمال ميل اداي دين مي‌کنم البته در اين مدت حدود يکسالي که در ايران هستم تقاضاي همکاري در زمينه هنر را در چارچوب‌قوانين و مقرارت کشور داشته‌ام.

يعني براي فعاليت مشکلي نداريد؟
ببينيد من هيچگاه به دنبال ابتذال نبوده‌ام حتي قبل از انقلاب در طول اين سي سال هم تلاش کرده‌ام هيچگاه از معيارهاي اصولي موسيقي کلاسيک و فاخر و فرهنگ اصيل ايراني خارج نشوم. به نظرم هميشه نحوه فعاليت من با بقيه متمايز بوده.



شما سابقه کارهاي من را ملاحظه کنيد. من هميشه و در هر حالتي با عقايد و باورهاي خودم زندگي کردم. من اين حرف را براي اينکه به ايران آمدم نمي‌زنم بلکه در طول اين سي سال گذشته کارنامه‌ام کاملا واضح و روشن است.



وقتي که طي سال‌هاي قبل آثاري در مورد رزمندگان، امام علي (ع)، عيد غدير و چندين قطعه مذهبي ديگر که خواندم در ايران نبودم که گفته شود بخاطر اينکه تأييدي بگيرم آنها را اجرا کرده‌ام. در واقع اجراي اين کارها صرفا‌ به خاطر اعتقادات من بوده، در عين حال از فضايي که در ايران براي کساني که بخواهند به اصل خويش برگردند بوجود آمده و از لطف مردم و مسئولان تشکر مي‌کنم.



آيا اين اواخر کار جديدي از خود ارائه کرده‌ايد که از طرف شبکه‌هاي تلويزيوني پخش شده باشد؟
نه به هيچ وجه. الان حداقل بالغ بر 2 سال است که هيچ همکاري نداشته و اساسا‌من با هيچ شبکه‌اي قرار دادي ندارم و رسما‌به همه شبکه‌هاي ماهواره‌اي اعلام کرده‌ام موافق پخش برنامه‌هايم در آن شبکه‌ها نيستم. اما علي‌رغم اين اقدام ممکن است شبکه‌اي اين درخواست را رعايت نکرده باشد که متقابلا‌ من هم بايد راهکارهاي قانوني عدم پخش آثارم را در آن شبکه‌ها پيگيري کنم.



اما کارهايي که از شما مطرح مي‌کنند که با برخي ارزش‌هاي مورد قبول مردم همخواني ندارد در اين رابطه چه توضيحي داريد؟




همانطور که اشاره کردم من شخصا تاکنون تلاش کرده‌ام در آثارم هنجارشکني نشود و سعي کرده‌ام ارزش‌هاي مورد قبول مردم را رعايت کنم اما از جانب تهيه کننده يا طرف قراردادم متاسفانه ممکن است تنها در چند اثر (از مجموعه حدود 130اثر توليد شده‌) اين موضوع رعايت نشده باشد که اين کار صرفا‌ توسط قراردادم بوده و اين تنها به فضاي نامناسب لس آنجلس بر مي‌گردد و اينجانب در آن نقشي نداشتم.



در واقع اثر خريداري شده به نحوي ميکس شده که براي فروش در شبکه‌هاي ماهواره‌اي جذاب باشد و اين کار به من ربطي نداشته است. در عين حال جا دارد که از اين بابت از مردم عزيز عذرخواهي کنم، اما همانطور که در محتواي روند کلي توليدات من مشخص است در اکثريت قريب به اتفاق در کار‌هايم من اين مراقبت و حساسيت وجود داشته است. زيرا هميشه خود را پايبند ارزش‌هاي ملت خوب و با صفاي خودم مي‌دانم مضاف بر اينکه کارهايي نيز قبل از انقلاب اجرا کرده‌ام که محتواي مذهبي داشته است.



شما در حال حاضر با اين سابقه چه پيغامي براي نسل جديد اين هنر داريد؟




در موسيقي و محتواي اشعار سلامت نفس و احترام به ارزش‌هاي انساني و فرهنگي کشور قبل از هر چيزمهم است. نسل جديد بايد بداند موسيقي يک زبان انتقال فرهنگ است. پس در انتخاب شعر، آهنگ و اجرا بايد دقت عمل داشته باشند زيرا يک هنرمند از توانايي وجودي و ذاتي خود بر خواسته و تنها اثر اوست که ماندگار است. پس در توليد آن دقت عمل اجتناب ناپذير است و بايد تلاش کنيم که فرهنگ اصيل خودمان را توليد و با زيبايي هر چه بهتر منتقل کنيم.


منبع : روزنامه راه مردم

برای خالق پرواز . . .

کمتر هنرمندی را میتوان در موسیقی اصیل ایرانی یافت که همانند او چهره ای جهانی داشته باشد و بسان وی با بزرگان هنر شرق و غرب برنامه اجرا کند .



در کارنامه درخشان او میتوان نام بزرگان بسیاری را یافت ؛ از اساتیدی چون محمدرضا شجریان و حسین علیزاده تا یویوما و بسیاری دیگر از هنرمندان نامدار ایرانی و غیر ایرانی .

کیهان کلهر . . . خالق اثاری چون شب وسکوت کویر و شهر خاموش ؛

هنرمندی بزرگ , بی حاشیه , خلاق و با چهره ای آرام و منحصر بفرد و سرشار از احساس .

اگر چند در مرکز هنری چاوش فعالیتی کوتاه داشت اما با شب ، سکوت ، کویر نامش بر سر زبانها اوفتاد . کیهان کلهر در آلبوم شب ، سکوت ، کویر خلاقیت و نوآوری خود را به رخ کشید و تحسین منتقدان را بر انگیخت ؛ سازبندی مناسب ، استفاده دقیق و بجا از آنها با همراهی صدای مخملین استاد محمدرضا شجریان و همراهی بزرگ نوازندگانی چون بیژن کامکار ، اردوان کامکار ، حسین بهروزی نیا ، مرحوم استاد حاج قربان سلیمانی وهنرنمایی بی نظیر کیهان کلهر خالق جاودانه اثری با نام شب سکوت کویر گشت . . . اثری که مشابه آن را در هیچ اثر موسیقایی دیگری نمیتوان یافت .

طرقه نام یکی از قطعات این اثر است ، قطعه ای که با گوش سپردن بدان به ناگاه به یاد پرنده ای سخنگو می افتی ، پرنده ای که آرزومند و دلداده خورشید است و بی تاب و بی قرار او و چشم انتظارش در سحر گاهان ، پرنده ای که برای وصال معشوقش و بوسیدن او ، راه رسیدن به خورشید را ذکر گویان طی می نمود و ذکر ها نبودند جز هـــزار نام الله . . .

پرنده ای که در یک قدم مانده به وصل ، نام هــــزارم الله را فراموش نمود ، فکرش از هر چه غیر یار خالی بود ، حتی از نامها ، صدای سوختن می آمد . . . . سوخت ؛

نوای دلنشین سه تار با دستان پر احساس کیهان کلهر تداعی گر همان پرنده ایست که در راه رسیدن به معشوقش سوخت . . . و نور شد .

سخن استاد محمد رضا شجریان در رابطه با شکل گیری این اثر خود بیانگر ارزش فراوان وجاودانه آن است : " آقای کلهر بیش از سه سال با دقت ، شکیبایی و حس موسیقایی خود قطعات تک تک سازها را با هم ترکیب کرد . برای هر ساز قطعه ای جداگانه نوشته بود و اجرای آن با سازهای محلی کاری دشوار بود . بیش ازشش ماه کار استودیویی و ضبط ان طول کشید . میکس این قطعات ، همنوا کردن کوک سازها و حس آنها خصوصاً ترکیب سازهای محلی با سازی مثل ویولونسل یا سازهای دیگر کار وقت گیری بود . . . "

کیهان کلهر تنها نوازنده متبحر کمانچه و آهنگساز چیره دست و مستعد شب سکوت کویر نیست ، او در زمینه نوازندگی ساز سه تار نیز تبحر بالایی دارد ؛ او این تبحر را تنها در شب سکوت کویر ثابت نکرده است ؛ اثر به واقع قوی و پر محتوای سفر به دیگر سو به همراه گروه دستان و با صدای شهرام ناظری یکی دیگر از آثاریست که این هنرمند بزرگ در آن با ساز سه تار به هنرنمایی پرداخته است .

پس از اجرای موفق اثر شب سکوت کویر ، کیهان کلهر به همراه محمدرضا شجریان حسین علیزاده و همایون شجریان کنسرت همنوا با بم را برای همدردی با زلزله زدگان بم اجرا نمودند که مورد استقبال کم نظیر هواداران این گروه گردید ؛ آلبومهای موسیقی « زمستان است » ، « فریاد » ، « بی تو بسر نمیشود » ، « ساز خاموش » و « سرود مهر » ماحصل همکاری این گروه بود .

اما دیری نپائید که این چهار یارغار به دلایلی جدایی را پیشه خود نموده و هرکدام از آنها با همراهی گروهی دیگر فعالیت های خود را ادامه دادند . به جرات میتوان اذعان نمود دوره همکاری شجریان ، علیزاده و کلهر دورانی طلایی برای موسیقی ایرانی بود ، دورانی که هواداران موسیقی اصیل ایرانی هنوز هم در آرزوی حضور آنها در کنار یکدیگر روز شماری میکنند ، حسین علیزاده در این مورد اینگونه بیان میکند : ". . . اگر ان کار را شروع کردیم به دلیل همان احساس نزدیکی بود و اگر هم تمام شد باز به دلیل حفظ دوستی بود ، دلمان نمیخواست کارمان به کاری روزمره و تکراری تبدیل شود و مردم صرفا به خاطر اینکه چند اسم را در کنار هم میبینند به کنسرت ما بیایند . . . "

هر کدام از این اضلاع مثلث به گوشه ای رفتند محمد رضا شجریان با گروه شهناز ، حسین علیزاده با اعضای هم آوایان و کیهان کلهر نیز در راستای شناساندن موسیقی اصیل ایرانی با گروههایی چون یویوما و بروکلین رایدرز و بزرگانی چون شجاعت حسین خان و اردلان ارزنجان همکاری نمود که به جرات میتوان گفت از سایر اضلاع این مثلث خود را موفق تر نشان داد .

حسین علیزاده در نوشتاری که برای هفته نامه شهروند امروز در تاریخ 31شهریور 1387 نوشت کیهان کلهر را با عنوان " جهانی ترین مرد موسیقی ایران " نام برده و در مورد وی اینگونه بیان نمود : " یادم می اید اولین بار نوازندکی ایشان را وقتی بسیار کم سن و سال بودند در گروهی دیدم . در میان اعضای گروه آقای کلهر و نوازندگی شان واقعا برجسته بود . دیدم نوازنده ای آنجا نشسته که مجنون وار ساز میزند و انگار با سازش یکی شده است . کیهان کلهر اصلا خود را به فرمولها و شیوه های دیکته شده نوازندگی پایبند نمیکند و اساساً نوازنده ای است که به خود و سازش فرصت آزاد شدن از این قید و بندها را میدهد . به معنای کامل کلمه ، با سازش پرواز میکند . جدا از تکنیک بالای او در نوازندگی یکی از ویژگیهای برجسته کلهر حرکات دلنشین با سازش است که ضمن طبیعی بودن ، برای اجرای زنده بسیار مناسب و دیدنی است . هم محتوا دارد و هم تکنیک و هم تماشایی است . "

یکی از خصوصیات کیهان کلهر همانگونه که استاد حسین علیزاده نیز بدان اشارت داشتند حرکات دلنشین این نوازنده در هنگام نوازندگیست ؛ در آن هنگام که او مینوازد غرق در موسیقی میشود و همین احساس را به زیبایی به مخاطب القا میکند . و بیننده را با صدای جان پرور سازش همراهی میکند .

بارها دیده ایم نوازندگانی را که سعی در القاء حس موسیقایی خود به مخاطبینی داشته اند که مشغول مشاهده اجرای زنده آنان هستند اما هیچگاه در انتقال این حس موفق نبوده اند و چه بسا با حرکات اضافی خود نیز باعث انحراف ذهن مخاطب از موسیقی گشته اند ؛ تا مخاطب نه تنها وارد آن حس مورد نظر نوازنده نگردد که حتی چنین حرکاتی باعث از دست رفتن تمرکز وی بر روی موسیقی نیز شود .

با اندکی مطالعه بر آثار کیهان کلهر هیچگاه نمیتوان دو آلبوم مشابه از لحاظ فرم و موسیقی را در آن یافت مجموعه غزل با همراهی شجاعت حسین خان ، تا بیکران دور دست با نوازندگی ارلان ارزنجان و یا شبهای فیروزه ای نیشابور که با یویوما به اجرای آن پرداخته و شهر خاموش به همراه گروه بروکلین رایدرز وحتی آثاری چون فریاد ؛ زمستان است ؛ شب سکوت کویر ، بی توبه سر نمیشود ، سرود مهر که با همراهی حسین علیزاده و استاد شجریان انجام گردید اثار متفاوتی هستند که به همراهی هنرمندان مختلف و نامدار و صاحب سبک در دنیا اجرا گردیده اند و شکل کاملا متفاوتی با یکدیگر دارند . همین نوع تنوع طلبی و به طبع آن همکاری با بزرگانی چون شجاعت حسین خان هندی ، یویومای ژاپنی ، بروکلین رایدرز آمریکایی ، اردلان ارزنجان ترک؛ کرونوس کوارتت ؛ شهرام ناظری و محمدرضا شجریان باعث گردیده اند تا این هنرمند تا یک قدمی دریافت جایزه گرمی پیش رود و یا اثر به واقع زیبای " شهر خاموش " اش با همراهی گروه بروکلین رایدرز عنوان برترین آلبوم سال موسیقی جهان را از سوی مجله " سانگ لاینز (Song Lines ) " یکی از معتبر ترین مجلات موسیقی جهان کسب نماید .

نیویورک تامیز در موردشهر خاموش اینگونه بیان میکند : « شهر خاموش اثری سحر کننده و تاثیر گذار درباره روستای حلبچه است ، روستایی که صدام حسین آن را بمباران شیمیایی کرد . در این اثر ساز کمانچه ماتم و زاری کودکان حلبچه را به مخاطب منتقل میکند »

در جایی دیگر این مجله معتبر کیهان کلهر را به عنوان نوازنده سفر یاد کرده است ,تکنوازی وی در دانشگاه « ییل » کانادا ، اجرا به همراه گروه " جاده ابریشم " درژاپن ، لبنان ، مصر و در کنار اهرام ثلاثه ،کالیفرنیای آمریکا، سالن بزرگ کارنگی هال و جدیدا هم برگزاری کنسرت به همراه استاد حسین علیزاده و حمیدرضا نوربخش در کشورهای مختلف جهان نمونه ای از فعالیتهای اخیر وی میباشند .

جدای از هنر والای کیهان کلهر میتوان او را به عنوان یکی از بی حاشیه ترین هنرمندان حال حاضر موسیقی دانست . او معتقد است جامعه موسیقی اگر زندگی و کار هنرمندان را رصد کند خودش میتواند به راحتی قضاوت کند ، آثار برجای مانده از وی حکایت از تبحر و قدرت بالای نوازندگی کیهان کلهر را دارد و هیچ جای انتقادی را از وی بر جای نمیگذارند . چه در آن زمان که در داخل کشور مشغول فعالیت و ارائه آثار موسیقایی بود و چه در خارج از کشور به همراه بزرگان موسیقی جهان . اگر چند هنرمندانی چون محمد رضا لطفی او را با سخنانی به قول کیهان کلهر " کذب و دروغ " متهم ساختند اما او با بردباری هر چه تمام تر پاسخ وی را تنها در چند سر کوتاه داد تا دیگران نیز تصور این را ننمایند که کیهان کلهر تاب و توان شنیدن هر تهمتی را دارد . او در پاسخ به نوشته محمدرضا لطفی در بروشور آلبوم آن زمانش که مدعی شده بود که کیهان کلهر به مدت هشت ماه شاگرد وی بوده است اینگونه مینویسد « ایشان در مصاحبه ها و گفت و گوهایشان به کرات گفته اند که : به صرف آموزش چند جلسه ای کسی نمیتواند ادعای شاگردی هنرمندی را بکند . اینجانب نیز با توجه به تجربه ام در امر آموزش موسیقی عرض میکنم : آموزش 3 جلسه ای درس ردیف گواه بر شاگردی آن عزیز نمیباشد »

این مرد جهانی موسیقی ایران زمین صدای کمانچه خود را در فیلم « جوانی بدون جوانی » از ساخته های فرانسیس فورد کاپولا در سال 2006 با آهنگ « اسوالدو گولیف » به گوش علاقه مندان به فیلم نیز رسانید و موجب تحسین موسیقیدانان گردید .

کیهان کلهر در مورد آهنگ فیلم اینگونه میگوید : « . . . ما پنج شش روز در رومانی بودیم که فیلم ضبط شد و خود کاپولا هم در صحنه های مختلف میگفت که میخواهم این صحنه ، چنین موسیقی ای داشته باشد . او بر خلاف فیلمسازان ما ، موسیقی را خیلی خوب میشناخت و خودش هم دقیقا میدانست که چه میخواهد »

همراهی کیهان کلهر با گروه دستان و شهرام ناظری وبرگزاری کنسرتهای مختلف در داخل و خارج از کشور و به طبع آن ارائه آثار بی نظیری چون " سفر به دیگر سو " نیز جزو ماندگارترین آثار شهرام ناظری ، گروه دستان و کیهان کلهر میباشد . کلهر در این اثر بر خلاف اکثر آثارش نوازنده سه تار بوده و با تبحر خاص خود در سه تار نوازی حس و حال عجیب و دوست داشتنی را به مخاطب خود القا میکند .

در اجرای پروژه جاده ابریشم سیامک آقایی و سیامک جهانگیری را نیز کلهر و یویوما را یاری رساندند تا موسیقی ایرانی را با بزرگان آن هر چه زیباتر به جهانیان معرفی نمایند . قطعه موسیقی نیز در راستای همین پروژه دردسترس علاقه مندان قرار دارد که شامل بداهه نوازی سیامک آقایی ، کیهان کلهر و سیامک جهانگیری است .

اما در روزهای گذشته خبر خوشی نیز مبنی بر حضور کیهان کلهر در ایران و برگزاری کنسرت موسیقی در تهران و سایر شهرهای کشور به گوش میرسد ، او خود دلیل حضورش در و برگزاری کنسرت در کشور را اینگونه بیان میکند : « الان دوست دارم در ایران کار کنم . حس میکنم بی فرهنگی و انفعال در جامعه موج میزند و باید کار فرهنگی کرد » خوانندگی این کنسرت را حمیدرضا نوربخش بر عهده دارد که چندی پیش هم با همراهی کیهان کلهر و حسین علیزاده در سالنهای " هالیوود باول " و " والت دیسنی " در امریکا کنسرت داده بود .

اما ، نگارنده خاطره کنسرت همنوا با بم را هیچگاه از یاد نمیبرد ، کنسرتی بسیار متفاوت با صدای استاد محمدرضا شجریان و با آهنگسازی فوق العاده قوی و زیبای حسین علیزاده و کیهان کلهر و همراهی و همصدایی همایون شجریان .

کنسرتی که کیهان کلهر آهنگسازی قطعه ای چون سمن بویان به زیبایی انجام داد اما در پایان تنها استاد شجریان مورد تشویق حضار قرار گرفت . . .

تنها استاد . . .

آیا انصاف بود ؟ هیچگاه خاطره آن مرغ سحر جاودانه ( که میتوان آن را یکی از بهترین اجراهای مرغ سحر محمدرضا شجریان در طی سالیان اخیر دانست ) با آن زخمه های جادویی حسین علیزاده را فراموش نمیکنم که با آرشه های بی نظیر کیهان کلهر همراه گشته بود تا خالق آن لحظه های جادویی گردد . اما دریغ . . . که باز هم تنها استاد بود که مورد تشویق حاضران قرار گرفت . . .

این را باید دانست که خواننده هم نوعی نوازنده است و سازش حنجره اش ؛ او نیز با حنجره اش مینوازد و جفاست درحق سایر نوازندگان که آنها را نادیده گرفته و به تشویق شخصی خاص ( و نه گروهی ) بپردازیم .

گاهی اوقات بر خود میبالم بر داشتن چنین هنرمندانی و گاهی نیز با مشاهده چنین حاشیه هایی غمگین میشوم و غربی ها را لایق تر از خودمان برای داشتن چنین بزرگانی میدانم که قدر و منزلت آنان را بهتر از ما ارج می نهند چرا که هنوز علاقه مند حاشیه سازی و سخن پراکنی وکذب گویی و بت سازی از یک شخص خاصیم . . .

کافیست نیم نگاهی به نوشتارهای مجلات چاپ شده در خارج از کشور بیندازیم :

نیویورك تایمز: آرشه كمانچه كلهر كه بر سازش كشیده می‌شود همچون صدای آدمی‌است كه دارد یواشكی حرف‌های دلش را به شما می‌زند....صدای خش دار و اساطیری.

ال ای ویكلی: كیهان كلهر به عنوان استاد كمانچه دارای یك مقام و شخصیت برجسته بین‌المللی است.... او دانشی كه از تكنیك‌ها و اصطلاحات موسیقی غربی دارد را با تفسیرهایش از موسیقی سنتی ایرانی تلفیق می‌كند و با ظرافت و قدرت هر چه تمام‌تر ساز می‌زند. گاهی ناگهان موسیقی‌اش اوج می‌گیرد و به آسمان می‌رود و شنوندگانش را همچنان هیجانزده این پائین –روی زمین- جا می‌گذارد. این صدای كمانچه كلهر است....صدایی كه به غایت با ذوق و استعداد نواخته می‌شود. همزمان با نواختن پاساژهای مختلف، این موسیقیدان آرشه‌اش را پیچ و خم می‌دهد و می‌كشد، انگار كه دارد با خودش یك دوئت می‌نوازد.

لس‌آنجلس تایمز:صدای كمانچه كلهر كه شبیه یك ویلن سل مینیاتوری است و صدای سازهای كوبه‌ای پژمان حدادی. كمانچه با آن صدای خش‌دارش از انعطاف‌پذیری بالایی برخوردار است و در طول برنامه از بداهه نوازی قطعات محلی ایرانی تا قطعات فوق‌العاده‌ای كه ساخته خود كلهر بود را پوشش می‌داد.

نیویورك پست: نوازندگی كلهر شروعی برای ساختن جریانی است كه پیش از این آن را “راوی شانكار” هندی در همكاری با بیتلز و “جان كیج” دردهه 60 و “نصرت فاتح علی خان” پاكستانی در اجراهایش به همراه “پرل جم” و “پیتر گابریل” در سالیان دور تجربه كرده بودند.
مجله استرینگز: كلهر كمانچه را به سازی جهانی تبدیل كرد. در حالی‌كه بیست سال پیش كمانچه، سازی بود كه حتی در خود ایران هم رو به فراموشی می‌گذاشت. او با “ كوارتت كورونوس” همكاری داشته است. یكی از اعضای اصلی “پروژه راه ابریشم” است و در كنار “یویو ما” و گروهش ساز می‌زند و قطعه می‌سازد و با “یویو ما” كنسرت می‌دهد.

اركستر فیلارمونیك نیویورك و بسیاری از اركسترهای بزرگ شهرهای دیگر آمریكا و همچنین اروپا را همراهی می‌كند و برای برترین خوانندگان موسیقی سنتی ایران- محمدرضا شجریان و شهرام ناظری” قطعه ساخته و كنار آنها نشسته و ساز زده است. همچنین او با “فرامرز پایور” استاد مسلم سنتور ایرانی و “حسین علیزاده” استاد تار ایرانی همكاری نزدیك داشته است. سالیان سال با “شجاعت حسین خان” سیتارنواز متفاوت هندی ساز زده و گروه “غزل” را تاسیس كرده و این روزها هم كه با “اردال ارزنجان” نوازنده باقلامای ترك كار می‌كند. او كاملا زندگی را وقف موسیقی و بهتر بگوییم وقف نوازندگی كمانچه ایران و معرفی آن به دنیا كرده است

لينك خبر: http://mjsahafi.blogfa.com/post-525.aspx

علاقه جالب شبکه سه به تشکرهای مردمی

تهیه کننده، مجری، کارشناس، میهمان این برنامه چنان از صداوسیما تشکر می کردند که گویی هیچ شبکه دیگری در دنیا جام جهانی را پخش نکرده است. بی اطلاعی از بیرون مرزها و رقبای رسانه ای جای تاسف دارد، زمانی که کشورهای کوچک جام جهانی را از شبکه های خصوصی برای کشورشان پخش کردند و کشورهایی مانند کره جنوبی، ژاپن، ترکیه و یونان از شبکه های دولتی جام جهانی را پخش کردند.
جام جهانی آفریقای جنوبی یک آزمون بزرگ برای رسانه ملی و به طور ویژه شبکه پربیننده سوم سیما به عنوان شبکه جوان و ورزش بود تا با پوشش زنده تمام 64 مسابقه این رویداد و همچنین حواشی آن در قالب برنامه‏های دیگر، پنجمين دوره‌ تلاش سیما برای پوشش مهم ترین رویداد فوتبال جهان در برنامه ای مستقل با اختصاص حدود 6 ساعت از برنامه‌های عصر و شب رقم بخورد اما این تلاش با نقدهای فراوانی همراه بود که برخی تلاش کردند، کمرنگ نشانش دهند و عملکرد صدا و سیما در این رویداد بی نقض و بی نظیر جلوه کند اما به طور حتم مرور نقاط ضعف و عیوب این ویژه برنامه‏ها، در کنار تلخ کامی که برای برخی عوامل این برنامه‏ها خواهد داشت، در بهبود عملکرد رسانه ملی برای چنین رویدادهایی از جمله بازیهای آسیایی گوانگ ژو، جام ملت‏های آسیا و همچنین جام ملت‏های اروپا کمک ویژه ای خواهد کرد.
به گزارش خبرنگار ورزشی تابناک؛ نوروز امسال نخستین بار بود که شبکه سه و شبکه یک در رقابتی جانانه نسبت به جمع کردن نظرات ماشینی مخاطبان خود از سطح شهر در تلاش بودند تا میزان موفقیت خود را مشخص کنند. این رفتار تازه رسانه ای با نزدیک شدن به پایان رقابت های جام جهانی در شبکه سه شدت بیشتری گرفت به حدی که به نظر می رسد، باشگاه خبرنگاران جوان که هنوز فکری برای میکروفن های آماتوری خود نکرده، با تمام توان به جمع کردن مصاحبه های ماشینی اقدام می کند اما آیا با پخش فیلم‏هایی که حتی یک شهروند از برنامه‏های صدا و سیما در جام جهانی انتقادی ندارد و همه یکپارچه تعریف می‏کنند، همه چیز حل می‏شود و برخی احساس می‏کنند بهتر از این نمی‏شود؟! بر این اساس تلاش می‏شود با نقدی که برگرفته در دیدگاه‏ها و تحلیل‏های متعدد هفته‏های اخیر است، بیشتر به بررسی این مسئله خواهد پرداخت.



تا پيش از جام‌جهاني چهاردهم كه در سال1990 (1369) برگزار مي‌شد، تلويزيون بنا به دلايل اقتصادي و عرفي امكان پخش زنده مسابقات را نداشت و طبيعتاً هنگامي كه پخش زنده‌اي در كار نباشد چينش تمهيداتي مانند دقايقي قبل از آغاز مسابقه به استقبال آن رفتن و پخش آيتم‌هايي نظير صحبت‌هاي كارشناسان درخصوص مسائل فني و تاريخچه تيم‌ها نه اصولاً منطقي به‌نظر مي‌رسيد و نه از جذابيتي براي بينندگان تلويزيوني برخوردار بود اما از آن سال و با خريد دستگاهي كه بعدها به دستگاه تأخير 7ثانيه‌اي معروف شد (دستگاهي كه، اپراتورهاي سيما را قادر مي‌ساخت ظرف 7ثانيه تصاوير غيرمجاز را رصد كرده و آنگاه روي آنتن پخش زنده بفرستند) علاقه‌مندان فوتبال از معضل تماشاي با تاخير حساس‌ترين رقابت‌هاي فوتبالي جهان خلاص شدند و پس از 12سال (يعني درست از جام 1978آرژانتين-1357 شمسي) امكان تماشاي مسابقات همگام با ميليون‌ها بيننده در سرتاسر جهان فراهم شد.


در پنجمین تجربه پخش زنده جام جهانی، تصاویر باکیفیت دریافتی که با تصویربرداری كمپاني سوئيسي اچ بي‌اس به شکل مستقیم در بسیاری از کشورهای جهان از جمله ایران پخش می‏شد، یکی از مهم ترین جذابیت‏ها و محصول بکارگیری از 30 دوربين برای نمايش رقابت‏ها از زوایای مختلف بود؛ به شکلی که تقریباً هیچ زاویه‏ای از هر دیدار از چشمان مسلح دور نمی‏ماند اما صدا و سیما در قالب برنامه "يك جهان يك جام" كه به سبك و سياق اين يكي دو سال اخير باز هم نام حسين ذكايي (تهيه‌كننده ويژه برنامه جام ملت‌هاي اروپا و مجري اخبار ورزشي) به ‌عنوان تهيه‌كننده گره خورده بود، نتوانست سربلند از پخش مسابقات جام‌جهاني بيرون بيايد و بهترین بهره برداری را از پخشی که میلیون ها یورو برای ایران هزینه داشته، انجام دهد. در این جام جهانی به لطف برگزاری رقابت‏ها در نیم کره جنوبی و سرمای هوا مشکلات تصویری زیادی پیش نیامد و البته متولیان تاخیرانداز پخش شبکه سه اندکی با مناعت طبع تصاویر را ادیت می کردند، اما جالب بود که دستگاه تاخیرانداز شبکه سه در شب های پایانی دچار نقص فنی شده بود به حدی که وقتی روی کلیپ های آماده شده سوئیچ می شد یک ثانیه قطعی صدا داشت که حتی از چشم و گوش مخاطب عام هم دور نمی ماند، ولی از چشم متخصصان شبکه سه دور ماند!


از دیگر مواردی که شايد در ظاهر به چشم نيايد و به نوعي خرده‌گيري محسوب شود نام برنامه است كه شباهت بسيار زيادي با ويژه برنامه هفدمين دوره جام‌جهاني داشت. نام آن برنامه كه در تابستان 81 پخش مي‌شد «يک دنيا يک جام» بود و بنابراين مي‌توان نتيجه گرفت كه در فاصله اين 8 سال كل تنوع و نوآوري گروه ورزش شبكه سه به‌ عنوان متولي اصلي پخش برنامه‌هاي زنده ورزشي تنها در كاربرد يك كلمه جهان به جاي كلمه دنيا بوده است که حتی به زعم برخی نتوانست بازخورد عملکرد صداوسیما در سال 2002 و برنامه مشهور "با جام جهانی" را هم تداعی کند.

دکور ضعیف و فضای تاریک و غیر متوازن با المان های تاریخ مصرف گذشته دهه 60 شمسی نشان داد که برخیبه دلیل همین حمایت های بی حد و حصر و نداشتن رقیب تلاشی برای به دست آوردن متدهای جدید و استانداردهای نوین ندارند و بعضاً مشاهده شد که دکور برخی دیگر از برنامه‏های رسانه ملی پیرامون جام جهانی که در فضای باز صورت پذیرفته بود، از جذابیت بیشتری برخوردار بود؛ دکوری حقیرانه در استودیویی در ظاهر نه چندان بزرگ که در قیاس با ویژه برنامه لیگ برتر فوتبال ایران نیز قابل توجه نبود و تداعی گر شکوه جام جهانی نبود و یادآور طراحی دم دستی برای مخطبانی بود که بخشی از آنها عملکرد رسانه ملی را می‏توانستند با برنامه های تفسیری شبکه‏های ماهواره‏ای مقایسه کنند و در این قیاس قطعاً دکور این برنامه گرانقیمت یکی از نمره‏های آخر را می‏گرفت.

بهره گیری از کارشناسان سلیقه ای در این برنامه به حدی واضح بود که در میانه راه برخی افراد فوتبالی به بهانه نداشتن تخصص(!) ترجیح دادند تا در این برنامه نباشند و مجبور به درگیری های حاشیه ای با کارشناسان محبوب نشوند. این نمونه در برخورد منطقی و کلام رک هوشنگ نصیرزاده به خوبی آشکار شد که به جز افرادی مانند محصص و حاج رضایی که استخوان خورد کرده های فوتبالی هستند، برخی با چاشنی رفاقت توانسته اند آنتن گران ترین برنامه تلویزیونی هر چهار سال تلویزیون را در اختیار بگیرند. شاید بتوان این تعبیر را تا حدودی پذیرفت که شبکه سه سالهاست مانند یک کوچه بن بست، افراد مستعد راهی به درونش پیدا نمی کنند و به همین دلیل کارشناسان گسترده و متنوعی ندارد و یا به تعبیر دقیق تر، چندان گرایشی به کادرسازی در حوزه کارشناسی ورزشی نداشته است و همین دایره بسته کارشناسان شکل گرفته اند و از این بدتر آنکه برخی چهره های ورزشی کشورمان برای شبکه های خارجی تفسیر فوتبال می کنند، ولی در تلویزیون کشورشان حتی یادی از آنها نمی شود که با این اوصاف نباید ادعای شایسته سالاری را در دعوت از کارشناسان پذیرفت. نکته جالب انکه شبکه‏های همسایه از کارشناسان مطرح فوتبال جهان با هزینه‏های چندصدهزار دلاری استفاده کرده بودند اما این برنامه که میلیاردها تومان هزینه حق پخش به همراه داشت، چنین هزینه‏ای را برای برخورداری از کارشناسی بین المللی انجام نداد.


اجراي برنامه يک جهان يك جام به سبك تمام ويژه برنامه‌هاي فوتبالي اين چندساله برعهده رضا جاوداني بود كه البته نبايد از برخي ويژگي‌هاي مثبت او همچون خوشرويي و به هر حال تجربه‌اي كه ظرف حدود 13سال اجراي زنده برنامه‌هاي ورزشي كسب كرده به‌آساني گذشت اما واقعيت اين است كه بسياري از بينندگان جاوداني را به‌عنوان مجري تخصصي فوتبال نمي‌شناسند. جاوداني هم مجري برنامه «دايره طلايي» يعني برنامه تخصصي ورزش كشتي است، هم به‌عنوان مجري برنامه «مردان آهنين» در ورزش بدن‌سازي‌ حضور دارد و هم مي‌خواهد مجري تخصصي برنامه‌هاي فوتبالي باشد. طبيعي است كه بيننده تلويزيوني چنين تناقضي را برنمي‌تابد و وزن و جايگاه جاوداني را در حد و اندازه مجري ثابت و يگانه ويژه‌برنامه مهم‌ترين رويداد فوتبالي جهان نمي‌داند. به‌راحتي و دست كم براي تنوع هم كه شده مي‌شد از مجريان كاركشته‌اي كه سابقه فوتبالي آنها بر كسي پوشيده نيست و در عين حال پيشينه اجراي تلويزيوني بسيار بيشتري هم از جاوداني دارند استفاده كرد تا شرايط كيفي برنامه از شكل خسته‌كننده‌اي كه در طول جام داشت بالاتر برود.





از دیگر نقاط قابل تامل گزارشگران بودند که به زعم برخی نمی‏توان از اشتباهات مکرر برخی از ایشان گذشت؛ به خصوص وقتی گزارشگری نام کاپیتان یک تیم را بارها اشتباه می‏گوید و از ورزشگاه يادگار امام در تبريز سخن مي‌گويد تا حرف‌هاي مارادونا قبل از بازی و یا میزان اندازه دور ران بازیکن را نشانه قدرت بالای بدنی می داند، اما خبری از گزارش‌كردن فوتبال در لحظه‌های حساس نيست یا وقتی گزارشگری موقع باخت تیم‏های پرطرفدار جام، با تسمخر تیم بازنده میلیون‏ها طرفدار را مملو از عصبانیت می‏سازد. به قولی اول از همه بايد از اين سؤال شروع كرد كه آيا يك گزارشگر فوتبال يك مفسر است؟ يك محقق است؟ يك صفحه جست‌وجوي گوگل با سرعت بالاست؟ يك طرفدار پروپاقرص يكي از دو تيمي است كه گزارش مي‌كند؟ يك آناليز‌كننده حركات تيمي است؟! شايد بايد پاسخ داد بله يك گزارشگر فوتبال تا حدودي بايد مفسر، محقق، صفحه جست‌وجوگر، طرفدار و آناليزكننده باشد. شايد بتوان گزارشگري فوتبال را مثل يك پس زمينه موسيقي فيلم به شمار آورد. يك گزارش بد مثل يك ساز ناكوك است وسط يك فيلم هيجان‌انگيز.

يكي از نكات مثبت برنامه، پخش آيتم‌هايي به نام آشنايي با كشورها بود كه دقيقاً پيش از آغاز مسابقه هر كشور شركت‌كننده در جام روي آنتن مي‌رفت و علاوه بر جذابيت ذاتي بعد آموزشي هم براي بينندگان داشت و بينندگاني كه سال‌ها بود تنها نام كشورهاي گمنام و كوچك آمريكاي لاتين يا جنوبي را شنيده بودند، حالا با موقعيت دقيق جغرافيايي و وضعيت سياسي و اجتماعي آنها هم آشنا مي‌شدند اما متأسفانه سيما در پخش اين آيتم هم زياده‌روي كرد و آن‌قدر و در بازي‌هاي متعدد و حتي در داوري پس از پايان بازي اين‌گونه آيتم‌ها را پخش كرد كه ديگر نه‌تنها جذابيتي نداشتند بلكه به عناصري كسل‌كننده براي مخاطبيني كه در انتظار شنيدن بحث‌هاي كارشناسي بودند بدل شده بود. انگار كه تهيه‌كنندگان تلويزيون دلشان نمي‌آمد برنامه‌اي را كه چند ساعتي براي ساخت آن زمان صرف شده تنها يكي دو بار روي آنتن بفرستند.

در اين جام خصوصا در رقابت‌هاي مراحل پاياني، حجم وسيع تبليغات بازرگاني مانند هميشه آزار‌دهنده بود و در شرايطي كه در مراحل مقدماتي جام در ميان دو نيمه علاوه بر سيل بي وقفه پيام‌هاي بازرگاني حداقل چند دقيقه بحث كارشناسي هم پخش مي‌شد در بازي‌هاي حساس پاياني، سيما به جاي افزايش اين دقايق كه طبعاً به افزايش رضايت مخاطبين از عملكردش منجر مي‌شد يكباره پخش نقدهاي بين دو نيمه را قطع كرد و تا مي‌توانست تبليغات بازرگاني به خورد مخاطب بخت برگشته داد. البته يكي ديگر از شاهكارهاي سيما نحوه پخش نوار تبليغاتي پايين تصوير بود كه در اين جام هم اين نوار مزاحم بزرگ‌تر شده بود و هم به ميانه‌هاي تصوير آمده بود تا مشاهده تبليغ يك محصول بازرگاني به جاي مثلاً دريبل‌‌زدن‌هاي مسي اعصاب بينندگان را بيش از اندازه خرد و متلاشي كند. چنين سياست‌هايي براي سازماني كه هم بودجه بالايي دارد و هم درآمد نجومي از محل تبليغات تلويزيوني، چندان زيبنده نيست و به نوعي نقض‌غرض به‌حساب مي‌آيد؛ انگار كه واحد بازرگاني يك سازمان در حال خنثي كردن تلاش‌ها و رايزني‌هاي چند ماهه يك واحد ديگر سازمان براي پخش زنده رقابتي تا اين اندازه مهم است.

در انتها نیز تهیه کننده، مجری، کارشناس، میهمان این برنامه شب آخر چنان از صداوسیما تشکر می کردند که گویی هیچ شبکه دیگری در دنیا جام جهانی را پخش نکرده و از همه بدتر رضا جاودانی با تاکید به پخش نشدن این بازیها در حاشیه خلیج فارس و بسیاری از کشورها بی اطلاعی خودش یا القای پشت صحنه را به نمایش گذاشت. بی اطلاعی از بیرون مرزها و رقبای رسانه ای جای تاسف دارد، زمانی که کشورهای کوچکی مانند آذربایجان، ارمنستان و قبرس جام جهانی را از شبکه های خصوصی برای کشورشان پخش کردند و کشورهایی مانند کره جنوبی، ژاپن، ترکیه و یونان از شبکه های دولتی خودشان جام جهانی را پخش کردند. در این میان به دلیل قدرت رسانه ای الجزیره اسپورت در خاورمیانه و کشورهای عربی چرا باید تلویزیون های دولتی این کشورها از بودجه عمومی خود هزینه سنگین پخش جام جهانی کنند؟ شاید دوستان محترم خبر نداشته اند که تماشای جام جهانی در کنار الجزیره اسپورت آن هم با چاشنی 3D و با دو شبکه اختصاصی تنها 100 دلار هزینه داشته است، که برای مردم متمول حاشیه خلیج فارس رقم زیادی نیست!

اما نکته بسیار جالب در این میان کارکرد تلویزیون دولتی ترکیه بود که نمایندگان و گزارشگران خود را با وجودی که تیم ترکیه در جام جهانی نبود، به آفریقای جنوبی اعزام کرده و برنامه های مفصلی را از یک هفته پیش از جام شروع و تا پایان ادامه داد، حال آنکه ایران به هر دلیل خبرنگاری به جام جهانی نفرستاد و تا انتهای جام جهانی نیز جز خبرنگار غیرفوتبالی واحدمرکزی خبر، تلاش نشد گزارشگری راهی آفریقای جنوبی شود و گزارش‏های زنده از این شهرها برای بینندگان ایران تهیه شود. ترک ها برای جذب مخاطبان بیشتر در منطقه اوراسیا، خاورمیانه و حتی شرق اروپا، تصاویر یکی از سیگنال های دریافت ماهواره ای خود را در ماهواره ترک ست، بدون کد پخش می کردند تا مخاطبان غیر ترک هم بتوانند جام جهانی را از این شبکه ماهواره ای به صورت رایگان تماشا کنند. ای کاش متولیان شبکه سه و تهیه کنندگان این شبکه اندکی صبر و تحمل داشتند و در تهیه مصاحبه های ماشینی، اجازه می دادند این برنامه ها فضای باز بیشتری داشته و نقدهای وارد شده به آن پس از جام جهانی مورد بررسی قرار می گرفت و بازهم با نظرسنجی پیامکی نظر واقعی مردم بیان می شد و در آخر این امید می‏رود در سه رویداد بزرگ پیش رو یعنی بازیهای آسیایی، جام ملت‏های آسیا و جام ملت‏های اروپا، شاهد عملکرد متفاوت رسانه ملی بود.

مرجع : سايت خبري تابناك

وزير خارجه: انگليس، فرانسه و آمريكا به دليل مخالفت با پرونده هسته‌اي ايران دچار حذف زود هنگام از جام جهاني شدند.

به گزارش فارس، روزنامه انگليسي اينديپندنت در بخش ورزشي خود در گزارشي با عنوان «به نظربافي كارشناسان توجه نكنيد»، نوشت: انگليس، فرانسه و آمريكا به خاطر جنگ با ايران و مخالفت با برنامه‌هاي هسته‌اي اين كشور دچار حذف زود هنگام از بازي هاي جام جهاني فوتبال شدند.

در ادامه اين گزارش به نقل از "منوچهر متكي " وزير امور خارجه ايران چنين آمده است: "هر آن چه امروز در صحنه سياست بين‌المللي مي‌بينيم دقيقاً در نوزدهمين دوره جام جهاني نيز خود را نشان داده است ".

اينديپندنت در ادامه تأكيد كرده كه ايران عاشق فوتبال است اما خود به اين بازي ها -جام جهاني- راه نيافت.

منوچهر متكي وزير امور خارجه جمهوري اسلامي ايران روز سه شنبه (8 تيرماه) در نشست صميمي با مديران ارشد، سردبيران، دبيران و خبرنگاران خبرگزاري جمهوري اسلامي (ايرنا) در محل ساختمان مركزي اين نهاد رسانه‌اي كشور، گفته بود: جام جهاني 2010 آفريقاي جنوبي نشان داد كه رويكرد جديدي در جهان سياست رخ داده و آنچه اكنون در صحنه سياست بين‌الملل شاهد هستيم، به عينه در نوزدهمين دوره جام جهاني فوتبال به منصه ظهور رسيده است.

وزير امور خارجه ايران تحليل كرده بود كه در اين دوره از جام جهاني، قرابت معني داري ميان مسائل حوزه سياست و ديپلماسي در جهان امروز با فوتبال مشاهده مي‌شود.

متكي در ادامه سخنان خود توضيح داده بود كه كشورهاي اصلي و نقش آفرين در تحريم جديد ايران مانند انگليس، آمريكا و فرانسه در مراحل مقدماتي از رقابت‌هاي جام جهاني حذف مي‌شوند و برخي كشورهايي كه به نوعي در تحريم نقش داشتند، نيز به مراحل بالاتر جام جهاني راه نيافتند.

ايرنا در توضيح اين اظهارات متكي افزوده است: وزير امور خارجه ايران البته توضيح صريحي در اين زمينه ارائه نكرد اما به نظر مي‌رسد اين تشبيه وي در نهايت اشاره‌اي به حذف كشورهاي حامي قطعنامه عليه ايران از صحنه سياست در آينده‌اي نزديك باشد.

در اين نشست خبري علي اكبر جوانفكر مديرعامل ايرنا نيز به نقش آفريني برزيل در جام جهاني فوتبال اشاره كرد كه اين سخن وي با ايفاي نقش جدي‌تر و موثرتر برزيل در مسائل جهاني بويژه در مخالفت با قطعنامه ضد ايراني در شوراي امنيت همسو به نظر مي‌رسد.

کنفرانس خبری با حضور مهدی کروبی و میرحسین موسوی

- آقایون فکر کردند با یک حرکت و تقلب و سرکوب و برخورد مسئله حل میشود.
- فشارها بیشتر روی دانشگاه ها و دانشجوها بوده است اما در عین حال ما می بینیم که همه جا حضور دارند و فعالند.
- فشارها عمق مشکل را زیاد می کند و مردم می روند برای این مشکلات راه چاره پیدا کنند.
- واقعش این است که اینها به رای عقیده ندارند.
- ما راهی نداریم جز اینکه به طور درست احزاب را تقویت کنیم.
- این ها بارها حتی گفته اند ما حسینیه داریم، روحانیت داریم، مسجد داریم، حزب نمی خواهیم.
- آنها که امروز حزب نمی خواهند، متکی به بسیجی ها هستند و معتقدند نیروهای بسیج هستند که باید انتخابات را برگزار نمایند.
- من اینجا هشدا رمی دهم که اگر شعارهای مردم به سمت افراط رفت و جامعه رسید به کارهای تند بدانید که مسئولش شمائید. آیا مثلا این جمهوری است؟
- داریم می بینیم، کم کم بعضی آقایان دارند امام هم می شوند!!

سحام نیوز: مهدی کروبی و میرحسین موسوی چند روز قبل در کنفرانسی خبری به مناسبت سالگرد ۲۲خرداد شرکت کردند و به سوالات خبرنگاران پاسخ دادند.در این کنفرانس خبری که به میزبانی سایت کلمه صورت گرفت، خبرنگاران با طرح پرسشهایی جداگانه از هریک از دو نامزد سابق انتخابات به بررسی و تحلیل مسائل سال قبل و پیش روی جنبش پرداختند. مشروح کامل این کنفرانس خبری در ذیل آمده است. همچنین فایل صوتی و تصویری این کنفرانس در ادامه مطلب وجود دارد. (به نقل از وبلاگ
آرش سيگارچي)

سحام نیوز: مهدی کروبی و میرحسین موسوی چند روز قبل در کنفرانسی خبری به مناسبت سالگرد ۲۲خرداد شرکت کردند و به سوالات خبرنگاران پاسخ دادند.در این کنفرانس خبری که به میزبانی سایت کلمه صورت گرفت، خبرنگاران با طرح پرسشهایی جداگانه از هریک از دو نامزد سابق انتخابات به بررسی و تحلیل مسائل سال قبل و پیش روی جنبش پرداختند. مشروح کامل این کنفرانس خبری در ذیل آمده است. همچنین فایل صوتی و تصویری این کنفرانس در ادامه مطلب درج شده است.

بسم الله الرحمن الرحیم

مجری:

در آستانه ۲۲خرداد هستیم و فرصتی فراهم شده برای اولین بار فکر می کنم حتی قبل از انتخابات هم این فرصت فراهم نشده بود که یک مصاحبه رسانه ای مشترک شما دو بزرگوار داشته باشید. سایت های مختلف سبز در این جلسه حضور دارند و سوالاتشون رو خدمت شما دو بزرگوار مطرح می کنند و شما هم علی القاعده پاسخی رو که شایسته می دونید می فرمائید.هروقت که صلاح می دونید مقدمه ای رو بفرمائید تا به سراغ سوالات برویم.

میر حسین موسوی:

بسم الله الرحمن الرحیم

خود این که ما خدمت یکی از مبارزین قدیمی و پایدار جمهوری اسلامی هستیم و در کنار جناب آقای کروبی نشستن برای من افتخار است و از این نظر خوشحالم و همچنین صحبت با سایت ها و رسانه های مجازی سبز.

در نظر داشته باشیم که یک سال پیش همچین فرصت هایی برای ما فراهم نبود و خود این نشان دهنه تحولی در زمینه رسانه ها و اطلاع رسانی است و خود این خوشنود کننده است و در نظر داشته باشیم مصاحبه امروز تداوم داشته باشه و تکرار بشه و در مناسبت های مختلف بتونیم با رسانه های سبز صحبت کنیم.



کروبی:

بسم الله الرحمن الرحیم

همانطوری که برادر بسیار بزرگوارمون آقای موسوی فرمودند این فرصت بسیار خوبی ست که اولین باری هم هست همونطوری که اشاره فرمودید دو نفری بنشینیم و صحبت کنیم ضمن اینکه سال سختی هم بود و حوادث مختلفی به وجود آمد اما احساس میکند انسان که عنایت پروردگار متوجه مردم است زیرا آسیب هایی به سمت نظام و جمهوری اسلامی و کشور می آمد و بوجود آمد که الحمدلله با حواذث تلخ که بوجود آمد برکاتش فراوان است. شاید اگر یکی از ما دو نفر اگر پیروز شده بودیم نمی توانستیم اونی که الان ایفا شده ایفا کنیم و با توجه به آنکه چه برنامه هایی برای کشور متاسفانه برنامه ریزی و مهندسی شده از این جهت بسیار مهم است.

مجری:اگر موافق باشید خبرنگاران تک تک سوالات رو مطرح کنند و در خدمت شما باشیم.

خبرنگار سایت جرس: جناب آقای مهندس موسوی و جناب آقای کروبی، سوال برای هردوی شما بزرگواران است.جنبش سبز برای آنکه دچار روزمرگی نشود، و طرفدارانش دچار دلسردی و یاس نگردند، نیاز به تبیین استراتژی و تدوین برنامه (کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت) و تعیین شعارهای اصلی دارد. برای این امور چه تمهیداتی اندیشیده اید؟آیا وقت آن نرسیده که رهبران سبز برای این سه محور به طور عینی و شفاف مواضع مشترک خود را اعلام نمایند؟

میرحسین موسوی:

سوال بسیار دقیقی ست. این شعارهایی که در این سوال مطرح است شعارهایی است که با تجربه مردم و مبارزه مردم و ایستادگی مردم در طول یک سال گذشته در حقیقت بروز و ظهور کرده است.اولین شعار رای من کجا بود به دلیل تخلفات و تقلباتی که بود ولی مردم وقتی با موانع روبرو شدند با سرکوب و شکنجه و کشتار و امثال اینها روبرو شدند متوجه شدند که ما مشکلات وسیع داریم و لذا به تدریج شعارهای مطرح شد. در گرداگرد این شعارها و تجربیاتی که بوجود آمده بیش از پیش جنبش سبز و جریانی که آسیب دید در انتخابات شعارها و مطالباتش مشخص است. الیته مردم هم همینطور است که از طریق شبکه های نیرومند اجتماعی ایجاد شده اصلا قابل مقایسه با یک سال اخیر نیست این درست از که بر اساس این شعارها و روشن شدن مطالبات این شعارها نظم پیدا بکند البته خود این نظم هم با توجه به اتفاقاتی که میفتد قابل تغییر و انعطاف پذیر باشد.

کروبی:

بنده ضمن تایید صحبت های برادر عزیزم یک نکاتی رو اضافه می کنم. حادثه سال پیش بدون جهت بوجود نیامد و این نکته مهمی است. در خلال شور و نشاطی که در انتخابات مردم نشان می دادند مهمترین سوال برایشان این بود که ایا ما بیائیم رای بدهیم همانی که رای دادیم از صندوق بیرون خواهد آمد یا چیز دیگری اتفاق خواهد افتاد؟سه تا انتخابات عجیب برگزار شد که حتما باید کالبد شکافی منطقی معقول و دوستانه با اجراکنندگان و نظارت کنندگان برگزار شود. یکی انتخابات مجلس هفتم،دیگری انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم و دیگری انتخابات هشتم مجلس.اینها همه مقدمه شد برای این حادثه و مردم با آن نشاط هم صحبت می کردند که آن حادثه تکرار نشود وتا آن موقع همیشه ما به مردم می گفتیم تقلب ۲تا ۴میلیون است و ما میر فتیم شما خوب بیائید پای صندوق و وقتی مردم آمدند با آن شدت و همه قبول دارند که نزدیک ۸۵درصد مردم شرکت کردند و وقتی نتایج اعلام شد همه اینها انباشته شد و موجب انفجار مردم شد. و این را باید بگوئیم که این مردم بودند که بهشان برخورد و یک مرتبه تحقیر شدند و با شور و نشاط آمدند و شعار اولیه شان این بود که رای من چه شد و رای مرا پس بدید و… متاسفانه آقایون فکر کردند با یک حرکت و تقلب و سرکوب و برخورد مسئله حل میشود که نشد.ضمن اینکه آن برنامه ریزی های که می فرمائید باید انجام بگیرد اما عنایت کنید که این مسئله چگونه رشد کرده است. و در چه شرایطی هم رشد کرده و پیش آمده یعنی وقتی من با مهندس موسوی می نشینیم کنار هم و یک کمیته تعیین می کنیم. آقای دکتر الویری نماینده بنده و آقای دکتر بهشتی و مقدم نماینده ایشان هستند برای اینکه ببینند اینهایی که زندان افتادند خبر داشته باشند، آن کسی که مجروح شده چه به سرش آمده؟ آن کسی که شهید شده چه به سرش آمده؟ آمدند سه نفر اینها را گرفتند و انداختند زندان و یک نفرش را اون روز ایران نبود خوشبختانه. در یک فضای اینچنینی که مواظب جلسه ها هستند و گفتگوها را سرکوب می کنند و می برند ماه ها اینها را در زندان می اندازند طبیعی ست که برنامه ریزی کمی وقفه هم درش ایجاد می شود ولی انقدر رشد و آگاهی زیاد است که همینطور خود به خود داره رشد پیدا میکند و ببینید انقدر شرایط برایشان سخت شده که همین حادثه سالگرد امام را شاهد بودیم و می توانیم به آن بپردازیم.

خبرنگار سایت امروز: جناب آقای میرحسین موسوی

همانطور که بارها اعلام کرده اید، بزرگترین هدف جنبش سبز آگاه سازی اجتماع می باشد. در یک تقسیم بندی ساده، سیستم آگاهی اجتماعی داری سه رکن زیر می باشد:

(الف) اطلاعات: شامل اخبار، تحلیل، پیام یا دیگر تولیدهای فکری جنبش می باشد.

(ب) زیر ساخت ارتباطی: منظور همان شبکه اجتماعی است که اطلاعات تولید شده می بایست در آن جاری و ساری شود.

(ج) پیش نیاز آموزشی: به دور از القاء هرگونه پیش داوری در گیرنده های اطلاعات (شهروندان جامعه)، برای فهم صحیح اطلاعات منتشر شده در شبکه اجتماعی نیاز است پیش نیازهای آموزشی لازم که به فهم اطلاعات منتشر شده کمک می کند در دسترس شهروندان (گیرنده های شبکه) قرار گیرد. تا حدودی ارتقاء سطح آموزشهای اجتماعی در دوران ۸ ساله اصلاحات به همراه موج جهانی شدن که در فضای مجازی جاریست، توانست این پیش نیازها را به قشر متوسط جامعه آموزش دهد ولی کماکان بخش عمده ای از اجتماع از این پیش نیازها محرومند.

به لحاظ تشکیلاتی رهبران جنبش تا کنون تنها در رکن (الف) فعال بوده اند و برنامه خاصی از ایشان برای دو رکن دیگر مشاهده نشده است. هرچند که معتقدیم برای عملیاتی کردن ارکان (ب) و (ج) رهبران نمی توانند مستقیما وارد عمل شوند و باید با ایجاد هماهنگی بین فعالین اجتماعی-سیاسی حوزه های مختلف این موارد را پیگیری نمایند. در چند ماهه اخیر نیز شاهد تلاشهایی برای ایجاد این هماهنگی و همسویی هستیم ولی مایلیم برنامه های شما را به طور ویژه (البته آنهایی که محرمانه نیست) درباره ارکان (ب) و (ج) بدانیم تا به جامعه و فعالین سیاسی-اجتماعی انتقال دهیم.

میر حسین موسوی:البته خود سوال به نظر من تشریحی ست و یک مقدار جواب خودش را در خودش دارد همانطوری که سه قسمت میکنه مسئله رو .مسئله تولید اطلاعات است و… حقیقتش این است که یکی از ویژگی های انتخابات سال گذشته انفجار اطلاعات در میان جامعه است و دلیل این قضیه حساسیت مردم نسبت به اطلاعات است. اطلاعات همیشه وجود داره در جامعه و بحث سر دیدن این اطلاعات است. مردم کم کم احساس کردند که نیاز دارند به اینکه به سمت تجزیه و تحلیل بروند و مسائل را بهتر و روشن تر ببینند و نتیجه اش این گسترش اطلاعات است و از همن اول هم حدس زده میشد که رسانه های رسمی و حکومتی به علی رغم الزاماتی که در قانون اساسی وجود داشته اجازه نخواهند داد که این اطلاعات به مردم انتقال پیدا کند و یک تعامل ملی بوجود بیاید و این مسئله پیش بره گرچه اگر اینکار صورت می گرفت در حقیقت خیلی از مسائل سیاسی و بحران هایی که داشتیم نبود و اگر می گذاشتند که همه مردم نظرات خودشان را با استفاده از رسانه ملی ابراز کنند و در حقیقت رسانه ملی تبدیل به رسانه ضدملی شد و جلوی هرنوع گفتگو را گرفت،جلوی اجتماعات گرفته شد که یکی از جاهایی بود که می شد اطلاعات در سطح جمعی مطرح بشه ولی عملا کسانی که می گفتند ما اکثریت را به دست آوردیم و ما ۶۴درصد رای مردم را نشان دادند که چنین نیست و کسی که انقدر رای می آورد که نباید از تجمع مردم بترسد و از گردهمایی مردم بترسد و جلوی آن گرفته شد و نتیجه اش روی آوردن مردم به شبکه های اجتماعی از یک طرف و رسانه های مجازی از سوی دیگر بود. البته رسانه های مجازی قبلا وجود داشت ولی استفاده اش در چارچوب این جنبش عظیم دگرگون شد یعنی از محتوای دوست یابی و آشنایی و فعالیت های صرف فرهنگی انتزاعی در آمد و بهیک جریان زنده ای تبدیل شد که الحمدلله گسترش پیدا کرده است و این پشتوانه گسترش آن شبکه اجتماعی نیرومندی شد که ارتباط های بسیار قوی بین ملت ما ایجاد کرد و خود آن سرمایه اصلی ما برای دادن هرنوع اطلاعات است. بله خود این اطلاعات و اطلاع رسانی در یک جاهایی کم و کسری دارد که من اعتقاد دارم که آن بخشی که اطلاعات به دستش رسیده و تعامل درش وجود داره و ارتباطات قوی بینشان ایجاد شده با استفاده از اینترنت و رسانه های مجازی و کانال های تلویزیونی و امثال اینها و مخصوصا دانشگاه ها از بعد دیگر یعنی شبکه ای که در آن اطلاع رسانی قوی صورت می گیرد اینها دایره ی فعالیت خودشان را باید گسترش بدهند و اطلاع رسانی خودشون رو گسترش بدهند. در گرداگرد روز معلم و کارگر یه مقدار فعالیت شد و دیدیم که پاسخ داد. الان هم مخصوصا دانشجویان و معلملن و کسانی که در شبکه های مجازی هستند باید چارچوب هایی که برای خودشان تعریف کردند را کمی بشکنند و یک کمی به فضای ملی بیشتر تاکید کنند، به کشاورزان،به بازاری ها به روحانیت به معلم ها به کارگران و حقوق بگیران و… این جنبه ابزاری هم ندارد به دلیل اینکه مشکلاتی که در کشور هست که در قالب تقلب انتخاباتی شروع شد در حقیقت معطوف به یک اساس و بنیان های ریشه ای تری هست که در عمل وقتی ما به طور گسترده به آن می پردازیم خودش را آشکار می کند و مکن فکر می کنم فساد اقتصادی و اداری و سیاسی و میل به دیکتاتوری و میل به خود رایی هست که زمینه را ایجاد می کند که چینین تقلباتی ایجاد شود و دورنمای یک رای آزاد برای مردم دورتر به نظر بیاید از آن چارچوبی که قانون اساسی نشان داده است. در این رابطه البته مشکلاتی همه دوستان که به نوعی فعال هستند دارند. یعنی عملا نگاه عوض اینکه دعوت کنیم بیایند و تشکل ها فعالیت کنند کسانی که در این زمینه صاحب نظرند دور هم جمع باشند و در نتیجه طرفی برای صحبت باشد و برای حل مسائل سیاسی باشد هر نوع تشکل و گردهمایی را در هم می کوبد. همانطوری که جناب آثای کروبی فرمودند ما ۴نفر رو گذاشته بودیم که فقط به مسائل زندانی ها بپردازند آنها را هم تحمل نکردند و این فرصت از کشور گرفته شده است. دلیل اینکه این همه نظام مایل شده راه حل های امنیتی سر این است که تمام راه حل هایی که می توانست از طریق سیاسی مشکلات را حل بکند اینها خودشان این راه را کور کردند و در حقیقت از بین بردند و به همین دلیل ایجاد یک تشکیلات منظمی که بتواند پاسخ گوی این نیازها باشد را ما نداریم و باز هم من در این چهارچوب فکر می کنم برای مدت قابل توجهی شبکه های اجتماعی و فضای مجازی بتوانند پاسخ گوی این خلا باشند در عین حالی که تلاش هایی باید بشود که ما بتوانیم در سطح بین المللی و در سطح بیرون کشور کانال هایی تاسیس شود و در سطح رسانه ای کمی گسترده تر و نظم یافته تر ادامه پیدا کند و بایستی آندوستانی که به این مسئله فکر می کنند در این کار تسریع بکنند و سریع تر اقدام کنند هم برای رادیو و هم برای کانال های تلویزیونی و این حق ملت ماست که در این زمینه مجاری برای اطلاع رسانی داشته باشد به طور مستقل از زبان جنبش و از زبان منافع ملی ما.



امروز: سوال دوم از اقای مهدی کروبی:

جنبش دانشجویی یکی از توانمندترین شبکه های اجتماعی برای آگاهسازی دیگر اقشار اجتماعی می باشد. شما در دوران تبلیغات انتخاباتی خود توانستید قشر دانشجو (بویژه فعالین شناخته شده دانشجویی) را با خود همراه سازید.ولی امروز متاسفانه با توجه به دستگیری رهبران جنبش دانشجویی و همچنین محدودیت های اعمال شده از طرف حاکمیت در رابطه با ارتباط شما با اقشار مختلف جامعه، به ویژه با اقشار اثرگذار مانند دانشجویان، چه راهکاری برای برون رفت از این شرایط و استفاده از پتانسیل‌های دانشجویان در جهت تحقق اهداف جنبش سبز در نظر دارید؟

کروبی:ببینید همانطوری که خود شما اشاره فرمودید فشارها،محدودیت ها دستگیری ها و از همه امکانات استفاده کردند برای اینکه این رابطه ها قطع بشود ما داریم می بینیم که هر روز چند دانشجو را دستگیر می کنند و از تحصیل محروم می کنند و مجموعه اینها در زندانند و برخی نزدیک یک سال است که در زندانند و حتی یک مرخصی هم بهشان داده نشده است. این بهترین دلیل است که وضع در این سمت رو به رشد و گسترش است و اینها از دانشجویان بیشترین ضربه را خوردند و فشارها بیشتر روی دانشگاه ها و دانشجوها بوده است اما در عین حال ما می بینیم که همه جا حضور دارند و فعالند. طبیعی ست که محدودیت ها و احتیاط ها بیشتر می شود. حتی امکان دارد یک مواردی هم ریزش وجود داشته باشد نه به اینمعنا که فکرش عوض شود و وقتی که سخت شد فعالیتش را کم کند اما فکر و اندیشه و تحرک مانده است من در واقع خدمتتون عرض کنم بنده با وجود این فشارها مقید بوده ام که رابطه خودم رو حفظ کنم یعنی با خانواده هاشون رابطه داشته باشم و در جلسات مختلف شرکت کنم. اما بنده متاسفم و وقتی برخی چیزها را می خوانم مبهوت می شوم و تعجب می کنم که خدایا کجا هستند اینها و ما کجا هستیم.می گویند شما عروسی رفتید و نماینده سپاه که یک روحانی است علیه حاج حسن خمینی مصاحبه می کند و می گوید رفته است دیدن ازادی آقای بهشتی و بنده مبهوت و متحیر می شوم. به هر جهت این قضایا برای اینها انقدر سنگین شده است که کارهایی می کنند که معقول و منطقی نیست بنابراین ما ارتباطاتمون سخت هست ولی این را حفظ کرده ایم و تن به هر بلایی هم داده ایم و می بینید که هر روز فشار می آورند که اینها جرات اینکه جایی بروند را ندارند و مارا انقدر فشار می آورند که سر قبر پدرمان هم نمی توانیم برویم و فاتحه بخوانیم منتهای مراتب وقتی به آنجا می رویم این مردمی که کیهان و رسالت و … می نویسند این مردم گاز فلفلی دارند، چاقو هم دارند اسلحه گرم هم دارند و همین شب جمعه گذشته یکی از پاسدارهای بنده را برده اند و حسابی کتک زده اند و بردند. هم ون دارند و … و اینها مردم هم هستند بنابراین درست است که فشار می آورند اما فشارها عمق مشکل را زیاد می کند و مردم می روند برای این مشکلات راه چاره پیدا کنند. حالا مشکل این پاسدار این بوده که یک جمله گفته است بابا ایشان آمده اند فاتحه بخوانند و بوند و این چه کاری است که انجام داده اید؟ البته ایشون را ساعت ۱۲:۳۰ آزاد کرده اند.

مجری:سوال سایت ادوار نیوز از هر دو بزرگوار:

سایت ادوار نیوز:هر دو شما بزرگواران از عناصر اساسی دوره حیات نظام سیاسی برآمده از انقلاب و خیزش ملی – مذهبی سال ۵۷ بوده و از آنجا که چه پیش از این تحول تاریخی در جریان مبارزات رهایی بخش و ضد استبدادی حضور داشته و از نزدیک با مطالبات مردم و رهبران انقلاب در ارتباط بوده و همچنین پس از پیروزی و استقرار نظام جمهوری اسلامی دارای نقش های کلیدی بوده اید تصدیق می فرمایید که همواره گرایشات مختلف سیاسی معانی مختلفی از مفهوم “جمهوری اسلامی” ارائه کرده و یا در ذهن داشته اند (به طور مثال متون مختلف تنظیم شده برای قانون اساسی)، در شرایط فعلی نیز به نظر می رسد که چالش اساسی در بحران سیاسی فعلی تفاسیر متفاوت طرفین از جمهوری اسلامی است، اکنون و با توجه به تجارب سی ساله گذشته حضرات عالی به عنوان رهبران جنبش سبز آیا معتقدید که مفهوم و نظریه ای سیاسی به نام جمهوری اسلامی به ویژه با توجه به شعارهای انقلابیون تا چه حد در نظام سیاسی موجود تجلی یافته و به طور مشخص آیا این نظریه سیاسی تنها در قالب قانون اساسی موجود “خصوصا با توجه به برخی اصول آن و اعطای اختیارات گسترده” موجود معنا می یابد یا می توان اطلاق جمهوری اسلامی را به ساختارهای حقوقی دیگری نیز نسبت داد به شکلی که هر چه بیشتر به مطالبات آزادی خواهانه انقلابیون ۵۷ و نسل کنونی نزدیک و همخوان باشد؟

کروبی: من الان که اینجا نشسته ام طرفدار سفت و سخت و محکم جمهوری اسلامی هستم و این را بر اساس عقیده خودم می گویم که بنده طرفدار جمهوری اسلامی هستم و رایی را که ۳۱سال پیش دادم بهش معتقدم و تابع هستم. اما این چیزی که امروز اجرا می شود تفسیر نیست بلکه تحمیل به قانون اساسی است و اصلا این جمهوری اسلامی که اینها دارند می گویند واقعش این است که اینها به رای عقیده ندارند و من حرف هایی شنیدم از اینطرف و آنطرف که اصلا جمهوری یعنی چه؟ سه هزار نفر بیایند با یک عالم و اینها رایشان یکی باشد در صورتیکه امام خمینی رای می داد و در همان جا هم افراد مختلف رای می دادند در همان صندوق و ما می دیدیم که مردم مختلف رای می دادند و لیستشان با لیست امام هم منطبق نبود و ما وقتی می گوییم جمهوری اسلامی بسیاری از افرادی که برایشان ذهنیت بوجود آمده بتوانیم جمهوری اسلامی را تبیین کنیم و عملا نشان دهیم حداقل بخش اعظمی از مشکلاتشان حل می شود. حتی در دوران جنگ و حوادث مختلف انتخابات برگزار می شود در سال های ۶۰ و ۶۱ و رئیس جمهور و نخست وزیر کشته می شوند و ۵۰روز بعد انتخابات برگزار می شود و من می خواهم بگویم آقایان یک فکر و اندیششه ای دارند و یک عده ای هم منافع شخصی دارند و لذت و شیرینی حکومت زیر دندانشان جا گرفته است و اینها می خواهند جمهوری اسلامی را تحریف کنند و البته که جمهوری اسلامی این نبوده است و آن وعده هایی که همه ما به مردم دادیم و آن که گفتیم ما جمهوری اسلامی برای شمامی آوریم داریم می بینیم. این برمیگردد به حرف اول بنده که تا انتخابات مجلس هفتم و هشتم و ریاست جمهوری نهم که دوتای آن در دوران اصلاحات انجام شده چه بوده است نمی شود نتیجه قابل اعتنایی گرفت.



میرحسین موسوی:سوال حساسی است و آقای کروبی یک بخشی را فرمودند که چه تفاسیری از جمهری اسلامی صورت گرفته است. بنده مقدمتا عرض می کنم که هر متنی حتی یک متن بسیار سلیس و ساده و گویایی هم باشد بالاخره به مرور زمان و شرایط پیش آمده می تواند تفاسیر گوناگونی را بپذیرد. جمهوری اسلامی هم به همین شکل است. آن وقت آن تفسیر آزادی مردم و ولی نعمت بودن مردم، انتخابات آزاد و حمایت از مستضعفان و حمایت از گروه های ضعیف و… را معنا می داد. الان ما یک تفسیر دیگر داریم که در آن شکی نیست که نسبت به تفسیر اولیه از جمهوری اسلامی ما فاصله گرفته ایم کلا می شود در خود قانون اساسی که پشتوانه جمهوری اسلامی هست اشاره کرد. خود آن قانون اساسی برای طرد دیکتاتوری و استبداد و خودرایی طراحی شد. یک حساسیت فوق العاده ای بوده است. خود تفکیک قوا را در قانون اساسی ببینید خواهید دید که نسبت به تفکیک قوای معمولی در سطح جهان ما یک کمی تجزیه قوای بیشتری داریم به دلیل همین ترس و یا شورای عالی قضایی که پیش بینی شده بود که یک نفر در راس قوه قضائیه نباشد برای این بود که بیم از این بود که قوه قضائیه در خدمت همان استبداد به کار برود و یک ریشه های دیکتاتوری و استبداد در جامعه ما باشد.برای همین نیت اولیه نیت صحیحی بوده است و قانون اساسی برای همان نیت تدوین شده و چارچوب هایی در آن هست که اگر رعایت می شد ما به اینجا نمی رسیدیم ولی باید ببینیم که چه منافعی پشت حاکمیت فعلی هست که این تفسیر را از قانون اساسی ارائه می دهد که دهن مردم را ببندد و رسانه ها را جمع بکند و این انتخابات کذایی رو به این شکل برگزار کند و این زندان ها را پر بکند. این را از زوایای مختلفی می توان گفت ولی من اخیرا یک کمی حساس شدم که بگویم که بالاخره پشت این درآمد چند صد میلیاردی نفتی در سال های گذشته یک ساختی برای دفاع از منافع عده ای سامان یافته که به این سادگی نمی توانند تن به تفسیر مردمی از قانون اساسی بدهند و بحث ۷۰میلیارد واردات در کشور است، حاکمیت بر نهادهای پولی و مالی است. طبیعی ست که در پشت لایه های سیاسی مسئله ما با منافع سنگینی روبرو باشیم که از نوع ویژه ای از تفسیر قانون اساسی دفاع می کند و ما باید به این ریشه ها بپردازیم. قانون اساسی جنبه قراردادی دارد و جنبه ذاتی ندار این مسئله و در پاسخ به سوال شما می گویم که می شود به چارچوب های دیگری هم اطلاق جمهوری اسلامی کرد. ولی باید این را گفت که در یک تفسیر خوب از هر متنی حتی یک متن ضعیف ملت باید قوی شود و اگاهی باید گسترش یابد و مطالبات مردم باید روشن شود و در صحنه حضور داشته باشند و با این مطالبات زندگی کنند. در چنین حالتی ست که امکان کج روی در تفسیر این متن ها از بین می رود. شما همین الان قوانین عادی را می بینید که دولت می گوید ما اجرا نمی کنیم و این خلاف شرع و مصلحت است و نشان می دهد در جامعه ما یک تحولی ایجاد شده است که در جهت برگشت به همون چیزهایی قدم برمیدارد که انقلاب ما برای برچیدن آنها بوجود آمده بود و می بینیم که بازتولید شده است که جمهوری اسلامی در این زمینه مشکلاتی دارد و بنده به عنوان جمع بندی این سوال می گویم که ما به تجربیات تاریخی باید نگاه کنیم و در عین حال ارزش و اهمیت جنبش را باید در این جهت خوب ارزیابی کنیم و بدانیم که در آینده با هر نوع قانون اساسی اگر حضور مردم نباشد و مطالبات روشن مردم نباشد هر نوع تفسیری امکان پذیر است. و به هر حال قانون اساسی فعلی ما که در اینجا اشاره ای به آن شده است اگر هر نوع تحولی در آن اتفاق بیفتد با حضور آگاهانه و نیرومند مردم می تواند چنین چیزی اتفاق بیفتد و گرنه می تواند چارچوب هایی مطرح شود در جهت مناغعی که به آن اشاره شد.

کروبی: بنده یک نکته ای عرض کنم. زمان شاه زندانیان تا قبل از ۵۰جدا بودن از هم یعنی مسلمنان از کمونیست ها جدا بودند و حرمت همدیگر را حفظ می کردند حتی کمونیست ها مواظب بودند در ماه رمضان علنا روزه خواری نکنند. بعد از سال ۵۰ که جمعیت ها قاطی شد و در یک سلولی مسلمان و کمونیست کنارهم قرار می گرفتند بحث هایی رخ می داد. من می دیدم که یک بچه مسلمانی از ائمه و اسلام صحبت می کند. در زندان هم معیار مسلمانی و کمونیستی نماز خواند بود. من به این جوان گفتم خب شما که مسلمانی چرا نماز نمی خوانید. او گفت خدا در قران میگوید نماز به پا دارید، نماز شما را از بدی ها و زشتی ها باز می دارد. خب من آن بدی ها و زشتی ها را انجام نمی دهم پس چه لزومی دارد نماز بخوانم؟ می خواهم بگویم این تفسیر آقایان هم مثل همین تفسیر است. این که تفسیر نیست این یک سلیقه است و ما باید یه زمانی حرف های قبلی این اقایان را بگوئیم که قبلا در جلسات راجع به رای چه می گفتند.

مجری:خبرنگار سایت سحام نیوز سوالشان را از دو بزرگوار مطرح می کنند:

خبرنگار سحام نیوز:آیا فکر می کنید حاکمیت در نهایت به خواسته هایی که شما در یک سال اخیر و چند ماه قبل از انتخابات مطرح کردید که همان خواسته های مردم هم هست تن بدهد؟با تشکر

موسوی: سر مطالبات و تحقق این مطالبات شرط اصلی حضور قدرتمندانه مردم هست نه به عنوان چیزی که باید وجود داشته باشد. اگر این حضور قوت پیدا کند خود به خود زمینه تغییر و تحول به نفع مردم ایجاد خواهد شد و بالاخره اینها هم حکومت را به نفع خود تغییر بدهند و مخصوصا اگر مطالبات مطالبات درستی باشد و منطبق با منافع ملی ما باشد و پشتوانه مردمی داشته باشد. بر عکسش یعنی اگر بهترین مطالبات اگر مردم پشت سر آن نباشند حاکمیت به این سادگی خودش را واگذاز نمی کند در هیچ جای دنیا هم اینگونه نیست. اگر در سطح جهان برخی از کشورها آزادی هایی برقرار شده به دلیل رسانه های قوی و اینکه مردم به دنبال خواسته های خود هستند و حکمران ها مجبورند تمکین کنند و کوچکترین اشتباهی هم مرتکب شوند یعنی یک هزارم این اشتباهات که داره انجام میشه ساقط می شوند و نمی توانند سر جای خود بمانند. ما می گوئیم امریکا دشمن ماست، الان رئیس جمهور آمریکا برای یک نشت نفت چندین بار به ساحل می رود و می آید و می خواهد نشان دهد که به مسائل رسیدگی می کند و مسائل را حل می کند. در سایر مسائل هم همینطور است.حال شما برگردید به کشور ما. کسانی که درراس امور هستند فکر می کنند یک موجود خاص خداوند متعال هستند که خداوند توجه ویژه ای به ان ها دارد و اگر حرفی می زنند باید اون انجام بشود و مصلحت هم همان است و کوچکترین اعتقادی به عقلانیت جمعی نیست و اگر انتخاباتی هم سر موعد برگزار می شود برای این است که بگوییم انتخاباتی داریم و به صورت زینت نه بصورت محتوا و در صورتیکه وقتی انتخاباتی برگزار می شود معنیش این است که اگر مجلسی انتخاب می شود مردم خودشان انتخاب کنند و به مجلس بفرستند و وقتی ان وکلا رفتند آنچنان قدرتی داشته باشند که از منافع ملی دفاع کنند و عقلانیت آنها هم باشد که در حقیقت حاکمباشد. یک اصطلاحی هست در نامه حضرت امام در خصوص احکام ثانویه که مهم است در رابطه با مجلس. خب حضرت امام نظریات مجلس رو نظریات عرف می داند که غلبه دارد بر نظریات شرع که در واقع مجلس است که تعیین می کند و در حقیقت نماینده، نماینده عرف جامعه است و همه باید تابع بشوند و در بالاترین سطح دلیل اینکه همه تابع بشوند این است که هیچ کس نمی تواند از این عرف سر بزند و بگوید شما همه جمعی یک نظر دارید و من یک نظر دیگری دارم و مصلحت این است. و متاسفانه ما به نتایج دیگری از این اقدامات گرفته ایم. به هر حال تجربه سال گذشته نشان داده که اگر مردم بایستند قدم به قدمدرخواست های خود را خواهند داشت منتهای مراتب زمان بر است و مثل همه کشورهای دیگر . انقلاب اسلامی هم با سختی به دست آمد و همینطوری ساده به دست نیامد و احتیاج با سختی و تحمل مشقات داره ولی نتیجه ش برای ملت ما آزادی و عدالت خواهد بود و حضور در صحنه های تصمیم گیری نه به صورت زینتی.

کروبی: من عرض می کنم تا اینجایی که پیش آمدیم اگر اینطور ادامه بیابد حتما پیروز می شویم البته با سختی و فشار به دو دلیل:دلیل اول روحیه و آگاهی و اطلاعات مردم است و دلیل دوم فشارهای و کارهای غیر معقول حاکمیت و تنگ ناهایی هست که دارند درست می کنند من مثال میزنم. فرض کنید حوادث سالگرد ارتحال امام و نحوه برخوردی که یک جمعی با حاج حسن اقا کردند. اصلا ببینید این در توده های مردم چگونه اثر می گذارد. این حرف هایی که می بینید آقایان ارائه می گویند برای خودشان باشد. شما برو داخل جامعه و ببین مردم تعجب می کنند. یعنی یک اقایی سر قبر پدرش، پدر بزرگش، مادر بزرگش و پدر مادری اش اصلا نتواند صحبت کند. این معلوم می شود که کارهایی نا معقولی که اینها می کنند خودش اولین عاملی است که نیروها را بریزه و امروز معلوم است که ریزش از کدام طرف است و رویش از کدام طرف است.و لذا من اینجا هشدا رمی دهم که اگر شعارهای مردم به سمت افراط رفت و جامعه رسید به کارهای تند بدانید که مسئولش شمائید. ما معتقدیم معقول و منطقی برید به سمت مطبوعات آزاد و انتخابات ازاد و رعایت حقوق مردم اما این کارهایی که دارد صورت می گیرد عکس این است و کارهایی که آقایان می کنند و می خواهند به قول معروف گربه را دم حجله بکشند شب عاشورا به جماران حمله می کنند و الان هم به ایشون و این معلوم است که زایندگی و رشد از کجاست و چه می شود همانطوری که نشانه هایش را در موضع گیری افراد می بینیم یا نشانه هایش را در کسانی که در زندان افتادند می بینیم که فکر کردند با کتک می توانند موفق شوند.

نوروز؛ سوال از میرحسین موسوی:چرا در جمهوری اسلامی ایران احزاب سیاسی نتوانسته اند جایگاه خود را به دست آورند و چرا حکومت به جای نگاهی حمایتی، نگاه حذفی به تشکل های سیاسی و مدنی دارد؟

موسوی:درمورد احزاب بعد از انقلاب اسلامی نظریات گوناگونی وجود داشته است. یک عده موافق بودند و یک عده تندرو مخالف بودند یه مواردیش جنبه های تاریخی داره ولی کسان دیگری بودند مثل شهید بهشتی و امثالهم که به اهمیت این تشکل ها ایمان و اعتقاد داشتند و عملا حمایت کردند از این احزاب سیاسی. متاسفانه علیرم اینکه در قانون اساسی توجه ویژه ای به اینمسئله شده و نام برده شده و یکی از حقوق ملت همین تشکیل احزاب است تجربه بشری هم همین را نشان داده است که در کشورهایی که احزاب سیاسی نیرومندی است امکان یک مباحثه قوی شکل می گیرد و کارها و طرح ها بهتر پیش می رود و ثبات در سیاست بوجود می آید متاسفانه بودند نیروهایی در داخل کشور که احزاب را مخالف حاکمیت و اقتدار خودشان می دانستند و سعی کردند به هر نحوی شده انها را تضعیف کنند و همین که دوتا از احزاب قوی و صاحب نامرا سعی می کنند از رده خارج کنند نمونه این قضیه است و ما از اول انقلاب زمینه هایی برای این قضیه داشتیم که در سال های اخیر تشدید شده ومتاسفانه این اثراتش منجر به ایجاد بن بست هایی در کشور می شود که راه حل های مسالمت امیز را امکانش را دشوار می کند. من فکر می کنم در این رابطه هم همانطوری که در خصوص اجرای بدون تنازل قانون اساسی صحبت می کنیم اجزای خود این قانون اساسی و اصولی که ازش دقت شده بپردازیم اهمیت تشکل ها در جامعه باید بپردازیم و توضیح بدهیم و به صورت یک خواست همگانی در بیاوریم و حمایت کنیم از تشکل ها. الان چند تشکل صاحب نام داریم مثل اعتماد ملی، مشارکت، مجاهدین انقلاب و همچنین تشکل های دیگر سیاسی و صنفی که حمایت از آنها به عنوان یک ضرورت برای جنبش سبز باید مطرح شود.

کروبی:چون مسئله احزاب مطرح شد و با اینکه سوال مختص به مهندس موسوی است، بنده هم می خواهم توضیحی بدهم.

اول خاطرنشان کنم که احزاب از ابتدا آن طور که باید و شاید، تنظیم نشده و حوادث تلخی هم برای احزاب رخ داده، اما ما راهی نداریم جز اینکه به طور درست احزاب را تقویت کنیم.

مطلب مورد اشاره من در واقع این است که گروهی در جامعه وجود دارند که بشدت حزب ستیزند و مخالف وجود حزب هستند؛ این ها بارها حتی گفته اند ما حسینیه داریم، روحانیت داریم، مسجد داریم، حزب نمی خواهیم.

گروهی دیگر نیز هستند که در کار احزاب دخالت می کنند و نمی گذارند احزاب و تشکل ها نیرومند شوند، و این قابل تاسف است.

بنظرم ضمن اینکه باید هماهنگی زیادی با احزاب در جریان باشد، و همزمان خانه احزاب نیز تقویت شود، آن چیزی هم که مدنظر باید باشد این است که احزاب مخالف نیز باید وجود داشته باشند و تقویت شوند. و کسی هم کاری انجام ندهد که این احزاب تضعیف شوند.

البته بعضا گروهی نیز وارد می شوند و شکافهایی در احزاب بوجود می آورند، که باید مراقب بود.

به عقیده من وجود حزب ضروری است، احزاب باید تداوم داشته باشند، و البته این هم زحمت دارد و هم نیاز به تلاش مستمر.

اما نکته اساسی این است که باید مواظب حزب ستیزها و هم حزب گریزها بود؛ و اگر حریف حزب ستیزها نمی شویم، حداقل باید تلاش کنیم که حزب گریزها را به جمع بیاوریم و جذب کنیم.

مثلا امروز ببینید چه بلایی سر ما آورده اند. در مورد دو حزب که اخیرا، هنوز چیزی هم انجام نشده، کلی در موردشان مسئله درست کرده اند و سران آنها نیز در زندان هستند.

ما را هم در اواخر شهریور و ماه رمضان بود که بدون هر گونه دلیل و استناد قانونی، آمدند و در دفتر حزب و دفتر شخصی من گفتند : تعطیل کن برو منزل. و از همان روز دفتر و حزب را پلمب کردند و اجازۀ هیچ گونه تحرک و فعالیتی هم به ما داده نمی شود.

دوستان هم در این موقعیت به صورت پراکنده کاری انجام می دهند و همه این موارد نشان می دهد که یک حزب نمی تواند شکل بگیرد و پا بگیرد و یقینا با مشکلاتی روبرو خواهد بود.

و بدون حزب انتخابات میسر نیست و تمام ارکان کشور هم وقتی با رای مردم می خواهد شکل بگیرد، به حزب نیاز دارد؛ و آنها که امروز حزب نمی خواهند، متکی به بسیجی ها هستند و معتقدند نیروهای بسیج هستند که باید انتخابات را برگزار نمایند.

نوروز؛ سوال دوم من از جناب آقای کروبی، در مورد واکنش علما و مراجع بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته است. چرا علمای شیعه، در جریان حوادث سال گذشته، در مورد آنچه بر سر مردم پیش امد، از خود واکنش چندانی از خود نشان ندادند؟ دلیل این سکوت و گوشه نشینی علما در قم و نجف، از نظر شما چیست؟

کروبی: من هم از علما خواسته ام و می خواهم که فعال تر در صحنه باشند و در مورد مشکلاتی که برای مردم رخ داده، تلاش و مواضع فعال تری داشته باشند.

اما در واقع علما طی این مدت خیلی کارها انجام دادند. و نکته ی قابل اشاره هم این است که فشار بر روی حوزه های علمیه خیلی زیاد است.

نکته مهم دیگر این است که شرایط آنها بسیار متفاوت با من و افرادی نظیر آقای موسوی یا کسان دیگر است. ما (من و موسوی) تن به بلا داده و خودمان را برای همه چیز آماده کرده ایم .

من در اینجا می خواهم برای مثال، به مسئله ای اشاره کنم (البته آقای موسوی می تواند بگوید این را درج نکنیم). آقای موسوی چندی پیش در منزل ایشان که نشسته بودیم، خاطرنشان کرد “بهترین حالت این است که ما را همین حالا دستگیر کنند و ببرند، تا دیگر هیچ احساس مسئولیتی در کار نباشد.”

من می خواهم بگویم که شاید ما بتوانیم اینگونه برخورد کنیم؛ اما علما و مراجع که نمی توانند اینگونه برخورد کنند.مثلا وقتی گروهی جمع می شوند در مقابل منزل ما و با شعار و شیشه شکستن، امنیت مردم را بهم بزنند و این نگرانی را هم برای همسایگان ما ایجاد می کنند که چه وقت است که برای آنها نیز مسئله ای ایجاد شود، این برای مراجع و علما ممکن نیست.

اما با همه این تفاصیل و موانع، گروه زیادی از علما و مراجع، از خود واکنش زیادی نشان دادند.

بنا بر این در عین حال عده ای از مراجع واکنش نشان دادند. شما آیت اله العظمی آقای صانعی را ببینید، همیشه حرف زده اند، حمایت کرده اند و صحبت کرده اند. آقای اردبیلی در حد خفیف تری حرف زده اند، موضع گیری کرده اند، با بزرگان ملاقات کرده اند. ماجرای سفر دکتر احمدی نژاد، رییس جمهور، به قم خیلی درش معنا نهفته و خوابیده که اولا (مراجع) به هیچ وسیله حاضر نشدند با ایشان ملاقات کنند. حتا از تهران هم -که صحبت شد- جز یکی از مراجع کسی با ایشان ملاقات نکرد، بله -یکی دو تن از ملاقات کردند اما از مراجع جدی یک نفر با ایشان ملاقات کردند، او هم حرفهای تندی زده بود. بعضی از علما اصلا گفته بودند که حرام است ما با ایشان ملاقات بکنیم، (مثل این که بگویند) من اصلا حاضر نیستم با ایشان ملاقات کنم. شما نگاه کنید چهره هایی که با ایشان ملاقات نکردند و این ها عکس العمل است. در حالی که قبلا اینچنین نبوده؛ اصلا- روسای جمهور وقتی پس از انتخابات به قم می رفتند دقت می شد که نکند با مرجعی ملاقات انجام نشود که این یک نوع توهین به حساب می آمد. حالا هم یک مرجع جدی ملاقات کرده. (مراجع) دیدار با خانواده ها را انجام دادند، پییگری کردند.
بعضی مراجع هستند که در باب سیاست وارد نمی شوند اما به خانواده زندانی هایی که آنجا رفته بودند، و با کسی که می خواستند صحبت کنند به آنان گفته بود شما بیایید، دوباره فردا هم بیایید. بنابراین من عقیده ام این است: ضمن این که نمی خواهم بگویم که (واکنش خود را) کامل انجام داده اند، اما خیلی محبت کردند و هر چه فشار به آنان آمده حاضر نشده اند که چیزی حاد علیه جمعیت بگویند.
آقای موسوی: بله این نکته فوق العاده مهمی است، بنده هم عقیده ام این است که علما دارای معذوراتی هستند. ممکن است که انتظار جنبش بیش از این باشد که می بینند- ولی ما در یک سال گذشته شاهد بوده ایم که در یک سال گذشته هم با اظهار نظرها هم با شیوه عملشان آنها از مردم حمایت کرده اند. دلیلش هم این است که سرنوشت علما و مراجع با سرنوشت مردم پیوند نزدیکی دارد و از سرنوشت مردم جدا نیست. منتها ممکن است که ما انتظار بیشتری داشته باشیم که در مواقعی اظهار نظرهای صریح تر و روشن تری را شاهد باشیم و برخی از مراجع البته اظهار نظرهای سلیس تری داشتند و در امور دخالت کردند در امور و فعالیت کردند. حاج آقا (کروبی)اسمهایی بردند که بنده هم تایید می کنم، چنین چیزی هست. متنهی در کنار این یک مسئله هست که آن هم اهمیت دارد و آن این است که خود حوزه های علمیه هم درست دچارهمان تحول عمیق و جدی هست که در مردم شاهدش هستیم. این تحول است که خود به خود مراجع را گویا خواهد کرد و در قبال سرنوشت کشور حساس خواهد کرد. من گمان نمی کنم که وضعیت حوزه ها امروز مساوی یک سال پیش باشد. تفاوتی را در آنجا شاهدیم که در خود موضع گیری های مراجع هم این بازتاب دارد و به علاوه همین مقداری هم که مراجع در برخی از فرازهای یک سال گذشته با سکوتشان، با دخالت نکردنشان و با راه ندادنشان و تایید نکردنشان کارهایی کردند که از چشم مردم دور نمانده و توسط همین مواضع هم هست که ارتباط خودشان را با مردم حفظ کرده اند. اطلاعی هم که من دارم خیلی کار می شود که اولا آنها زیر فشار قرار بگیرند، اطلاعات غلط داده می شود در مورد جهت گیری های جنبش و خواسته هایش که الحمدلله با نسل جوانی که پیرامون مراجع ما هست اطلاع سانی دارد خوب می شود و در مجموع به ذهنم می رسد که نمی شود گفت که مراجع در رابطه مسائل کشور بی تفاوت هستند و همین مسائلی که در در رابطه با ۱۴ خرداد انجام گرفت و هنوز هم ادامه دارد، نشان دهنده بیداری مراجع ما در قبال مسائل عمده کشور است.
بسم اله الرحمن الرحیم- سلام عرض می کنم خدمت دو یار بزرگوار جنبش سبز ایران. از طرف سایت میزان خبرسوالی داشتم از خدمتتان . در یک سالی که گذشت هر یک از کسانی که در جنبش حضور داشت، جنبش را با مشخصاتی تعریف می کرد و بخشی از مشخصات و شعارهای این جنبش نیز در طول این یک سال همگام با بلوغ جنبش تغییر کرد. امروز شما به عنوان یکی از اعضای جنبش چه تعریفی از مشخصات و مختصات فکری جنبش سبز ایران دارید؟ با تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.
آقای موسوی- اگر این را خیلی خلاصه بخواهم جواب بدهم مثال می آورم که ما در آستانه ۲۲ خرداد اگر راهپیمایی امکان پذیر بود- با تمام موانعی که الان درش هست و با شرایطی که الان هست- من فکر می کردم که یکی از بهترین پلاکاردهایی که مردم می توانستند داشته باشند وکسی نمی توانست به آنها حرفی بزند این بود که “میزان رای ملت است”. جنبش سبز و جنبش بزرگی که بعد از انتخابات صورت گرفته غیر از این چیزی نمی خواهد. ما می گوییم که کاری بکنید که رای مردم میزان باشد برای نوع حکومت و نوع حاکمیت و به اصطلاح برای پیشبرد امور. جنبش الان در زمینه ای که روشنگری کرده در رابطه با حق مردم و اهمیت حق رای، به نظر من موفق هست و من جز این نمی توانم خواست بزرگتر و مهمتری را مطرح کنم. استفاده می کنیم از سخنان آقای کروبی
آقای کروبی: ببینید، جنبش- جنبش سبز- حتا همین “سبز” ش هم نشاندهنده این است که چه افرادی حضور داشته اند و چه چهره هایی از خود نظام جمهوری اسلامی درش شرکت داشته اند. عرض می کنم که جنبش رایش را می خواهد. مردم همه طرفدار این هستند که رای انتخابات آزاد داشته باشند. این که میزان رای مردم باشد و انتخابات آزاد باشد ، این به نظر من خواسته جنبش است. طبیعی است که در خلال حرکت عظیمی افرادی هم حرفهای دیگری بزنند و حرفهای ساختار شکن هم داشته باشند ولی ما بارها گفته ایم که ما در چهارچوب قانون اساسی عمل می کنیم. نمی گوییم که قانون اساسی هم بی عیب است، غیر از کتاب خدا- (هیچ کتابی بی عیب نیست) اگر چهار چوب قانون اساسی اجرا بشود بسیاری از قضایا حل می شود. بنابراین خود آقایان هستند که با سرسختی شان افرادی را وادار می کنند که حرفهای دیگری بزنند و جمعیتی را به سمتی ببرند که بگویند (نظام) اصلا قابل اصلاح نیست. در اصلاح حرفهای دیگری هم باید باشد. مگر ما وعده نداده ایم؟ مگر نگفتیم کمونیست هم می تواند حرفهایش را بیاید بزند؟ مگر نگفتیم در دانشگاه باید این بحث ها باشد؟ حالا آن هیچ، بگذارید روزنامه ها باشند، آزاد باشند. بگذارید عدم صلاحیتها، فیلترها (حذف شود) من اخیرا گفته ام الان هم می گویم، انتخابات ما الان سرنوشتش دست شورای نگهبان است؛ آن هم نه دست دوازده نفر، در واقع یک نفر- دو سه نفر. یعنی اصلا او باید تایید کند تا مردم رای بدهند. اگر او تایید نکرد نتیجه ندارد. آیا مثلا این جمهوری است؟ حالا ما حرفمان این است که اگر گذاشته بودند، این جور حوادث پیش نمی آمد.
تازه این را هم من عرض کنم همین کارهایی که می کنند دارند با شکست مواجه می شوند. یعنی ۲-۳ هزار در انتخابات هفتم رد کردند، در عین حال مجلسی شد که یا بعضی ها شرکت نکردند یا بعضی ها را باز دوباره رد کردند. — مطمئن باشید افرادی که آنجا دارند حرف می زنند اگر این روال ادامه پیدا کند حذف می شوند، رد صلاحیت می شوند.
اصلا ما دردمان این است – بگذارید مردم خودشان انتخاب کنند. مگر امام نگفت که خودشان بگذارید انتخاب کنند؟ -ولی نعمتا (؟) – میزان رای است؟ آنها بلندند چه کار کنند. یعنی چه قیم مردم نمی خواهند؟ آنها بهتر از ما می دانند. کل حرف جنبش یعنی این . حرفهای ساده ای که در عرض این سی سال گفته می شد و در این بیست سال به تدریج این بلا سرشان آمد.
سوال سایت تحول سبز از هر دو بزرگوار.
به نام خدا و سلام خدمت جناب حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای کروبی و رییس جمهور محبوب جناب آقای موسوی و با تشکر از فرصتی که در اختیار سایت تحول سبز قرار دادید. و اما سوال سایت تحول سبز از شما دو بزرگوار: در مورد شعار اجرای بدون تنازل قانون اساسی مفصلا بحث شده است. جناب آقای مهندس صریحا در جایی اشاره کرده اند که اگر بخشی از قانون اساسی به نفع بخش دیگر آن تعلیق شود، ممکن است به بی معنا شدن کل قانون اساسی منجر شود. به نظر شما از بازنگری که عملا باعث معلق ماندن دیگر بخشها شده است فرا نرسیده است؟ و راهبرد شما برای اعمال اصلاحات و اعمال ات در قانون اساسی چیست؟ متشکرم.
آقای موسوی- اگر بخواهم خلاصه جواب بدهم، این که قانون اسای باید تغییری بکند — درش نیست. خود قانون اساسی هم یک ساز و کارهایی درش پیش بینی شده و باید هم این طور باشد. اما این تغییر قانون اساسی چه موقع باید باشد؟ اگر موقع ضعف مردم باشد، موقعی که ساختارهای حکومتی خودسرانه عمل می کنند و حتا قوانین عادی مورد بی اعتنایی قرار می گیرند، طبیعی است که در چنین شرایطی اگر قانون اساسی تغییری پیدا کند یقینا به نفع مردم نخواهد بود. ما بحث تغییر قانون اساسی را باید زنده نگه داریم، باید باشد. چیزی که هست باید به این مسئله بپردازیم.
منتها در مواقعی که مردم بتوانند احقاق حق خودشان را بکنند و حضوری نیرومند در سطح ملی داشته باشند و همه اذعان بکنند که وزن حضور مردم، نیت مردم و خواست مردم به این ترتیب مهم است و تعیین کننده است. در این حالت می توان بدون تردید به اصطلاح مفید باشد در غیر این صورت فکر می کنم که خیلی اثربخش نخواهد بود، شاید هم اثرات مخربی را ایجاد کند.
-آقای کروبی: ببینید، ۱۰ سال بعد از تدوین قانون اساسی امام دستور دادند که در مواردی قانون اصلاح شود و یکی از نعمتهای الهی این بود که امام جاهای خاصی را تعیین کرده بود. اگر به این چند جا محدودش نکرده بود- و این که امام وسط بازنگری قانون اساسی رحلت کرد خودش داستانی دارد- مسائلی رخ می داد که خودش ضرر داشت. قانون اساسی همیشه پس از هفت سال – ده سال بازنگری و (بازنگری قانون) طبیعی است.
اون موقع تازه مکانیسمی هم نداشت رهبری دستور داد اما الان دیگر دارد- این که مجلس تصویب کند و چه دستور العملی را پیاده شود، اینها همه اش تعیین شده. الان اصلا معنا ندارد قانون اساسی را تغییر بدهیم. خوب ما الان بیاییم این طرفیتی که قانون اساسی دارد را اجرا کنیم، این را عمل کنیم، برکات این را بچشیم، آن موقع اگر دیدیم ایرادی دارد آن موقع صحبت کنیم. در قانون به صراحت آمده است که اسلامیت و جمهوریت قابل تغییر نیست، حالا عده ای می گویند که اصل جمهوریت را بردارید. الان قانون اساسی را می گوئیند که مصلحتی بوده، برای این که دهان مردم را ببندند می گویند. داریم می بینیم، کم کم بعضی آقایان دارند امام هم می شوند، برایشان امام هم می گذارند و می گویند امام محمد غزالی هم امام بوده. اینها دارند امروز صحبت می کنند. بنابراین من می گویم باید تلاش کنیم که قانون اساسی اجرا شود، بسیاری از مشکلات حل می شود. بیشتر همر من در قوه مقننه گذشته. قانون اساسی اینجا اجرا نمی شود، یکی دو تا اصل قانون اساسی را گرفته اند، هرچه در ذهن خودشان است بر گرده قانون اساسی بار می کنند. اختلافات همیشه بوده. یک چیزی مهندس اشاره کرد، حالا می گویند حرف کسی حق است، حرف او شاغول است هرکس خودش را با این اصلاح کرد حق است و اگر نکرد محارب است. بعضی وقتها از بوی این حرفها وحشتم می گیرد. خوب مثلا مگر طالبان چه می گفته؟ می گفته معیار این است جوری در مورد حق و باطل می گوید که یعنی کل دیگران باطل اند. پس دیگران چه می گویند؟ پس مراجع چه می گویند؟ پس اعضای شورای قبلی نگهبان چه می گویند؟ پس این همه چهره های فاضل و باسواد چه می گویند؟ این نیست. باید برگردیم به سوی قانون اساسی.

سوال سایت کلمه: برنامه ۱۴ خرداد با تمام آن حواشی که مشاهده کردید، متاسفانه حواشی خوشایندی برای دوستداران خط امام و راه امام نبود برگزار شد. می خواستیم نظر شما دوبزرگواررا نسبت به جسارتی که به بیت امام و سید حسن آقای خمینی شد بدانیم و اثراتآن را بر جامعه چگونه ارزیابی می فرمایید؟
۱۴ خرداد و روزهای حوال آن انتظار این بود که مراسم به گونه ای برگزار شود که مردم در صحنه حضور داشته باشند و احساس خود را نسبت به اتهام خانواده امام ابراز کنند. خود آن روزها وسیله ای بشود و ریشه یابی بشود و ریشه های افکار و اندیشه ای ایشان بیشتر مطرح شود و ریشه های انقلاب اسلامی بیشتر راجع بهش بحث شود. متاسفانه به شکلی برگزار شد که ملت ما شاهدش بودند: کنترل شده، بسته و جلوی بسیاری از مراسمی که می خواست اجرا شود را گرفتند تا این که به یک شکل خاص نظامی این اتفاقی که در ۱۴ خرداد افتاد را شاهدش بودیم. اما من برداشتم این است که خود این اتفاق به خاطر نیت نادرستی که در ذهن ترتیب دهنده های برنامه به این شکل بود اثرات برعکس خودش را ایجاد کرد. من گمان می کنم که مردم در این اتفاقات به مظلومیت خط امام، مشی امام و خانواده امام بیشتر پی بردند. حاج سید حسن آقا را مردم می شناختند، به عنوان چهره ای مغموم ، مظلوم و آگاه در کنار مردم. ولی این اتفاقات باعث شد که مردم بیشتر ایشان را بشناسند. ایشان فردآگاهی است، در حوزه ها ریشه دارد و جزو مجتهدین هست، و شخص برجسته ای است و می تواند امیدی برای مردم ما در کنار روحانیت باشد. تمام اینها به نظر من از برکت این ۱۴ خرداد است. این اثرات برعکسی که ترتیب دهنده ها گرفتند.امروز که من به این اتفاقات نگاه می کنم ضمن این که آدم متاثر می شود از اتفاقاتی که افتاد با این حال می بینیم که نتایج دیگری برای ملنت ما داشته و یقینا در این مصاف خانواده امام درخشان تر و پر فروغ تر در صحنه ملی ظاهر شده و ما باید شکر گزار خداوند متعال باشیم از این مسئله.
ببینید، درباره حادثه خرداد-اولا شما هم می دانید، آقا هم ۸ سال در حساس ترین زمان نخست وزیر بوده اند می دانند. امام اصرار خاصی داشت که به مردم بگوید. مردم صاحب انقلاب اند، مردم انجام می دهند، به مردم خدمت کنید- همیشه مردم . آقای جمارانی آن موقع رییس اداره اوقاف بود گفت رفتیم خدمت امام گفتم آقا یک سری مدارس قدیمی متروکه در تهران داریم. من می گویم که این ها را سازمان اوقاف باید متوالی باشد و حضور داشته باشد تا انجام شود. روحانیت مبارز که یک تشکل خاصی است می گوید نه، ما باید انجام دهیم. آقا شما چه می گویید؟ ما باید انجام دهیم یا آنها؟ امام برگشت گفت هیچکدامتان . نه شما و نه آنها- علما. آقای آشتیانی یک چند تا از علمای قدیم تهران را اسم برد و گفت آنها باید انجام دهند. این یک کار مردمی است. در هر کاری امام روی مردم تکیه دارد. خوب حالا یک سالگرد امام است. تحرک بود، دانشگاه ها تحرک بود، روحانیت تحرک بود، اصناف تحرک بود حتا نگذاشتند محل سکونت امام یک مراسمی انجام شود، طبق معمولی که انجام می شد. این خلاف مشی امام بود و تلخ بود ولی خوب هم جواب داد ولی خوب هم بود که بفهمند این شیوه ها چه قدر پیامدهای سهمگین دارد و چه مشکلاتی پیش می آید. بنابر این مخصوصا آن را که که به اعلی می رسانند. یک آدمی که فاضل، باسواد، نجیب که با شرح فضل و خصوصیت حسن آقا باید دید که چگونه چنین کاری را می توانند بکنند. این قدر این ها دارند بد عمل می کنند که می گویند مصطفوی. یا می گویند که فرزند امام اصلا سید نصراله است. این بعنی چه که به هویت مردم اهانت می کنید؟ چرا به مردمی با این تمدن و فرهنگ اهانت می کنید؟ این قدر آدمهایی بودند که در رکاب امام فداکاری کردند در دوران خفقان. خوب سید حسن آقا هم از همین بدشان می آید. اون موقع چوب و چماق و شکنجه بود و الان هم همین است. حالا اگر فرزند معنوی امام هم باشد در ایران کسی پیدا نمی شود، باید رفت سراغ سید حسن نصر الله؟ این که ما به سه میلیون جمعیت محترم بیاییم بگوییم که آقای فلانی، آیا این فرزند شماست، به شما بر نمی خورد؟ چه سنی، شیعه، مسیحی. این حرفها چیست؟ به شما بر نمی خورد؟ روابط، بله، ارادت، بله، ام القری ایران، بله. علاقه به ایران دارید؟ بله.
با سلام. سوالات من از پایگاه اطلاع رسانی ندای سبز آزادی مطرح می شود. سوال اولم از آقای میرحسین موسوی درباره استراتژی های جنبش سبز هست. آقای موسوی، با توجه به تنگناها و شرایط دشوار برای سیاست ورزی مدنی در داخل ایران چه راهی را برای ابراز وجود جنبش سبز پیشنهاد می کنید؟ اگر همچنین این روند عدم صدور مجوز راهپیمایی از سوی حاکمیت ادامه پیدا بکند و سرکوب و ارعاب به همین شکل جریان داشته باشد، به چه روشی می توانیم جنبش سبز را در برابر حاکمیت به نمایش در بیاوریم؟
موسوی-سوالی است که همه جنبش سبز از همدیگر می کنند. و سوالی حیاتی است. البته ظهور و حضور مردم یکی از مجاریِ خوب کنش مردم در برابر وضعیت بوده و قطعا اثر داشته. شما آن راهپیمایی تاریخی ۲۵ خرداد را در نظر بیاورید، که اصلا در تاریخ ماند و اثرگذار شد و با هیچ پاک کنی پاک نمی شود و هر چه قدر هم تلاش کنیم نمی شود. شرایط عوض شده و ما نباید مجموع فعالیا جنبش سبز را در حرکتهای خیابانی تعریف کنیم. به هر حال ارعاب هم ادامه دارد و منافع سنگینی که پشت ایستادگی طرف مقابل وجود دارد. متنها به تناسب شیوه عملی که با آن روبرو می شوم این طبیعی است که جنبش هم بتواند راه هایی را با خلاقیت خودش پیدا کند و به زیست خود ادامه دهد. من احساسم بر این است که مسئله بسط آگاهی اگر مهم ترین این جنبش باشد که در حقیقت هر چه فراگیر تر شود و قشرهای بیشتری را در بر گیرد در حقیقت زمینه را برای تغییر مناسب مهیا می کند، تنها یکی از راههای بسط آگاهی ظهور در خیابان است که به محض آمادگی شرایط باید از آن استفاده کرد. من فکر می کنم با شبکه گسترده اجتماعی که ایجاد شده هر کس بنا بر موقعیتش و محیطش می تواند به تناسب موقعیتش از گونه ای از بسط آگاهی استفاده کند. در دانشکده ها به یک شیوه، در تکیه ها و مساجد به شیوه دیگری، در محل کار و خانه به نوع دیگر. ما هر کدام عضوی از ده ها شبکه گسترده اجتماعی هستیم و در تک تک آنها اگر در کار خودمان، ایده سبز بیداری را زنده نگه داریم فرصت پیدا خواهیم کرد که آگاهی را گسترش دهیم. این همین چیزی است که آنها از آن می ترسند. مثل اسفندیار رویین تن که تنها از نقطه چمانش آسیب پذیر است، و از همان نقطه رستم به او حمله می کند، این تنها نقطه ای است که کسانی که دنبال استبداد هستند از ان آسیب پذیر است. اگر این آگاهی گسترش یابد، نیروی عظیم مردم پشت سر خواست تغییر قرار می گیرد و زمینه برای فعالیتهای بیشتر فراهم خواهد شد. برای همین فکر می کنم که همانطور که در ماجرای ۱۴ خرداد تنگنایی که ایجاد کردند منجر به “خیل”ی شد، ما با این رویکرد باید با این مسئله روبرو شویم و محدودیتها را هم باید تبدیل به فرصت کنیم. من واقعا اعتقاد دارم که شبکه پادیار نیرومندی از شبکه اجتماعی در کشور ایجاد شده، چه به صورت واقعی چه به صورت مجازی که قبل از انتخابات در کشور حضور نداشت. این شبکه را ما باید گسترش دهیم در هر سطحی و از نظر فکری و مطبوعات تغذیه کنیم. به اضافه این که یکی از جالبترین فعالیتهای مردم در یک سال گذشته توسط هنرمندان صورت گرفته. این میراث جنبش را برای آتی حفظ می کند. من گمان می کنم که مردم باید کمک کنند که این فیلمها، این عکس ها، این کلیپ ها، این فیلمهایی که توسط دوربین های مبایل گرفته می شود،این سایتها و پوسترها باید گسترش پیدا کند. این ها بهترین وسیله ماست. اینها مثل یک ارتش عمل می کند. وقتی که نیروی نظامی در برابر ما قرار می دهند در واقع این سپاه ماست که می توه پیام جنبش را به همه مردم برساند. من می خواهم به لشکر آگاهی عرض کنم که فقط مخاطبانشان را روشنفکران در نظر نگیرند، بلکه معلمان، کارگران، کشاورزان و همه قشرهای مردم را مخاطب آگاهی قرار بدهند و ما در چنین حالتی احساس تنگنا نخواهیم کرد بلکه خود این تنگناها باعث می شوند که بتوانیم فرصتهای جدیدی را کشف کنیم.
کروبی- من هم فرمایشات آقا را کامل می دانم و در این باره صحبت نمی کنم. همین طور باید باشد و روز به روز نفوذ دارد قوی تر می شود و آگاهی باید گسترده تر شود.

سوال ندای سبز آزادی- سوال دومم از آقای مهدی کروبی هست، درباره رابطه جنبش با نیروهای امنیتی. آقای کروبی، جنبش سبز چگونه می تواند سپاه و نیروهای امنیتی را به خود جذب کند تا این ابزار سرکوب حاکمیت تبدیل به اهرم حمایت از مطالبات مردم شود؟ چه اقداماتی انجام داده اید که با فرماندهان عالیرتبه سپاه سخن بگویید و آنها را از سرکوب و خشونت باز دارید؟ آیا اساسا به نظر مشا سپاه قابل بازگشت به مردم هست یا خیر؟
سپاه نهادی است از انقلاب، فداکاری هم کرده. بسیج حتا وابسته به او بوده و همه ما هم در انقلاب و مجلس بسیج را دادیم به سپاه که بحث خاص خودش را دارد. سپاه فداکاری های کرد که خوب درخشید و متاسفانه حرمتهایی انجام می دهند که چهره سپاه را مخدوش کنند و از طرف دیگر سپاه را در مسائل سیاسی و اقتصادی فعال کرده اند که مشکلاتی هم برای سپاه به وجود آمده و می آید، چون خلاف دستورامام عمل کرده اند. اما در عین حال همین سپاه کاری کرده اند با حرفهایی که می زنند و عده ای شان هم که علنا روگردان شده اند. نمونه اش را هم می بینید که می آیند در تلویزیون سخنرانی کنند آن قضایا پیش می آید. سپاه از همین مردم است، وابسته به همین مردم است، با دل مردم رابطه دارد، و ما نباید به ارگانی که این قدر فداکاری کرده آسیب بزنیم. اجمالا شرایطی را نه فقط برای سپاه ، که برای افراد به وجود اورده اند که جرات نمی کنند با من تماس بگیرند. و گمان می کنند با این فشارها می شود کار کرد. مگر سپاه چند نفر نیرو دارد؟ چند نفر این هیاهو میدان داری می کنند؟
در آستانه ۲۲ خرداد هستیم در این فرصت تاریخی به عنوان آخرین صحبت هر دو بزرگوار چه صحبتی دارند؟
کروبی- عرض ادب و سلام و تقدیر وتشکر به مردم می کنیم. به خصوص به خانواده ها شهید داده، زندانی داده، مجروح داده، حتا افراد از کار بی کار شده، به آنها هم عرض سلام و تشکر می کنیم.
موسوی- از مردم تشکر می کنم. مردم کار بزرگی انجام دادند. آنان در برابر سرکوب، زدن، حبس، بزرگترین توان را از خودشان نشان دادند و رفتارشان در تاریخ کشور ما بی نظیر بوده و من دعا می کنم که ان شاء اله خداوند خیر بدهد به این نیتها و ایستادگی ها و یقین دارم که این ایستادگی ها و نیتها نتیجه خواهد اد. و هیچ یک از افراد ملت نمی تواند مسائلی که بر مردم گذشته و نشانه مظلومیت مردم ماست را فراموش کند. من جاهایی مسائلی را درباره کهریزک گفته ام، خبرهایی بود که درباره لخت کردن مردم و شلاق زدن آنها. صحنه هایی که تنها توانستنیم برخی از آنها را با امکانات محدودی که هست ببینیم. گفته می شود که هزاران فیلم دیگر هست که مطرح نشده و دیده نشده به خاطر ملاحظاتی که هست. همین صحنه ای که ماشین دوبار از روی یک نفر رد می شود مگر می شود از ذهن ادم پاک شود؟ این اهانت به کل مردم است. ملت اینها را دید و ایستاد و شجاعتش بیشتر شد. من یقین دارم با این روحیه ای که مردم دارند در شرایط مختلف مبارزه خودشان را ادامه خواهند داد و با حفظ روش مسالمت شیوه خودمان را ادامه خواهیم داد. ما ممکن است در یک صحنه خود را جمع کنیم ولی در صحنه دیگر حضور خود را ادامه خواهیم داد و این آینده ملت ماست و اینده کشور ماست، آینده مردم ماست، آیده فرزندان ماست. ما نمی خواهیم کز کرده باشیم و عده خاصی حکومت کنند و مردم به هیچ شمرده شوند، آزادی هی مردم سلب شود و دیگران بدون آن که مردم به آنها وکالتی داده باشند خود را وکیل مردم بدانند. بدانیم که با تلاش و همت و فداکاری به دست می آید و همه بادی حاضر باشیم برای پرداخت هزینه های لازم و یقینا خداوند این راه را حمایت خواهد کرد. الان در یک منظر بهتریم در مقایسه با یک سال پیش . ان شاء اله این راه را سبزتر و پربارتر ببینیم.

مطالب تصادفی